گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

ای تو مسما و هر دو گیتی اسما

بادا اسما همه فدای مسما

نعت تو از ما تنزه است و تقدس

مدح تو از خود تبارک است و تعالی

ذره چه داند حدیث طلعت خورشید

پشه چه داند رموز خلقت عنقا

پرتوی از نور دانش و کنش تو

در دل دانا فتاد و دست توانا

روح ز بالا بخلقت آمد تا شیب

باز بامرت رود ز شیب ببالا

در همه باطن توئی و از همه ظاهر

در همه پنهان توئی و از همه پیدا

از تو هویدا شده وجود دو گیتی

هم ز دو گیتی وجود تو است هویدا

قطره نیارد صفت ز دریا، لیکن

بر قدر خود کند حکایت دریا

ذره نیارد صفت ز خورشا، لیکن

بر مثل خود کند روایت خورشا

روزنه از ماه می نگوید لیکن

بر حسب خود بود دهانش گویا

نزد همه حاضری و از همه غائب

بر ز همه جا توئی و در بهمه جا

 
sunny dark_mode