صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۳۳ - السر
شنو از سر و سر حق نگهدار
که هر سر دار گردد زود سردار
بود سر آنکه در ایجاد از وی
بشیئیت بود مخصوص هر شیء
از آن شد نزد اهل حق محقق
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۳۶ - سرالحقیقه
ز حق سریست در اشیاء وثیقه
که معروفست بر سرالحقیقه
در اشیاء آن وجود حقتعالی است
که در عین خفا و غیر افشاست
نگشت آگه کس از سر حقیقت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۳۷ - حکایت
مریدی خواست از پیری اجازت
که در کوهی کشد چندی ریاضت
در آن مغازه روی دید ماری
گرفت او را بدست از اختیاری
گزیدش مار و بردندش به تدبیر
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۳۸ - سرالتجلی
یکی از بهرت تسکین و تسلی
ترا سازم بیان سر تجلی
چو خورشید وجودت بیز فی شد
شهود کل شیئی در کل شیی شد
خود این در کشف قلبی آن تجلی است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۳۹ - سرالقدر
بود سرالقدر علمش بهر عین
کز و شد منطبع احوال کونین
ز عین شئی در علم آنچه میبود
بظاهر سر بسر گردید موجود
پس او را حکم بر مقدار آنست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۰ - سرالربوبیه
یک از سر ربوبیت بتحقیق
ز من بنیوش و از دل دار تصدیق
بود موقوف تعیینش بمربوب
که لابد برد و نسبت اوست منسوب
یکی مربوب باشد زان دو نسبت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۱ - سرسرالربوبیه
ربوبیت بسر سر بود آن
ظهور رب بصورتهای اعیان
پس آن باشد زحیث مظهریت
ز بهر رب قائم بر هویت
که ظاهر بر تعینهای خود بود
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۲ - سرائر الاثار
ز آثارت سرائر گر یقین است
ترا در باطن اکوان دفین است
سرائر چیست باطنهای اکوان
که شد تعبیر بر اسماء یزدان
خود این اکوان بظاهر چون مرا یاست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۳ - السرائر
شنو باز از سرائر بی ز آثار
بحق است انمحاق مرد سیار
جوانمردان که راه وصل پویند
و را محق از وصول تام گویند
نبی فرمود زانرو لی معالله
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۴ - السعه
سعه در قلب کامل را تحقق
بود در برزخیت بی تفرق
که جامع اندر امکان و وجوبست
خود آن برزخ دل شاه قلوبست
از آنرو در زمین و آسمانی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۵ - السفر
سفر آمد به پیش ایمرد سیار
رفیقی بایدت چالاک و هشیار
سفر باشد زدار تن شدن سلب
بسوی حق نمودن وجهه قلب
بنزد سالکی کو رهسپار است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۶ - سقوط الاعتبارات
گرت ذوقیست در فهم عبارات
احد بین در سقوط الاعتبارات
احد یعنی که باشد مطلق الذات
ز وصف و اسم و ایما و اشارات
از آنرو بر احد دادند نسبت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۷ - السمسمه
عباراتی که ذکرش بس ادق است
بعرفان سمسمه گویند و حق است
در انگشتان ترا باشد عظامی
که از خوردی نیاید در نظامی
بود آن سمسمه نزد اطبا
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۸ - سوال الحضرتین
گرت علمی بحال نشاتین است
کلام اندر سوال الحضرتین است
سوالی صادر آن یک در غیوبست
از آن حضرت که نام او وجوبست
سوالی صادر از وی بر کماهی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۹ - سوادالوجه
سوادالوجه فیالدارین رازیست
که از بهر فقیران امتیازیست
از آن فقر حقیقی مرتسم شد
رجوع عبد بر اصل عدم شد
بدنیا و آخرت پنهان و پیدا
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۵۰ - باب الشین الشاهد
ز شاهد گر بپرسی بس صریح است
حضورت گر محیط آید صحیح است
با ینمعنی که دل را در احاطت
فرو گیرد بتأثیر بساطت
گهی باشد که از علم لدنیست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۵۱ - شعب الصدع
تو شعبالصدع جمع افرق را گو
که باشد اصطلاحی سخت نیکو
بود آن نزد ارباب حقیقت
ترقی بر احد از واحدیت
بود هم شعب صدعی در مقابل
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۵۲ - الشفع
اگر گاهت سراغ از شفع باشد
ز استحضار خلقت نفع باشد
محقق شد که اسماء معظم
تحقق یافت بر خلق منظم
نبود ار آنکه شفع واحدیت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۵۳ - الشهود
شهودت رؤیت حق است بر حق
که بینی بیتقید وجه مطلق
باینمعنی که جز الانه بینی
حق از شیء بینی و اشیاء نه بینی
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۵۴ - شهود المفصل فیالمجمل
شهودی هم که در مجمل مفصل
مشاهد را بود بروجه اکمل
بود آن در احد کثرات دیدن
شئون ذات را در ذات دیدن
چنان کاضوا جمع اندر سراجست
[...]