گنجور

 
صفی علیشاه

شنو از سر و سر حق نگهدار

که هر سر دار گردد زود سردار

بود سر آنکه در ایجاد از وی

بشیئیت بود مخصوص هر شی‌ء

از آن شد نزد اهل حق محقق

که حق را هیچکس نشناخت جز حق

نه او را غیر او کس گشت طالب

محب اوست هم او بیشوائب

هر آن آگه زعین ما خلق شد

بسر ذات خود عارف بحق شد

چو او را طالب الا سر او نیست

محب او جز آنوجه نکونیست

نبی کو را بحق بد تام حبی

عرفت گفت زان ربی بریی

گر این سر یافتی اسرار دانی

بعرفان محرم این آستانی