فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۱
دو بهره چو از تیره شب درگذشت
ز جوش سواران بجوشید دشت
گرفتند ترکان همه تاختن
بدان تاختن گردن افراختن
چو نستیهن آن لشکر کینهخواه
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۲
نویسندهٔ نامه را خواند و گفت
برآورد خواهم نهان از نهفت
اگر برگشایی تو لب را ز بند
زبان آورد بر سرت بر گزند
یکی نامه فرمود نزدیک شاه
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۳
دبیر خردمند را پیش خواند
سخنهای بایسته با او براند
چو آن نامه را زود پاسخ نوشت
پدید آورید اندر او خوب و زشت
نخست آفرین کرد بر کردگار
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۴
یکی نامه فرمود پس تا دبیر
نویسد سوی پهلوان دلپذیر
سر نامه کرد آفرین بزرگ
به یزدان پناهش ز دیو سترگ
دگر گفت کز کردگار جهان
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۵
سر نامه کرد آفرین از نخست
دگر پاسخ آورد یکسر درست
که بر خواندم نامه را سر به سر
شنیدیم گفتار تو در به در
رسانید رویین بر ما پیام
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۶
از اسبان گله هرچ شایسته بود
ز هر سو به لشکرگه آورد زود
پیاده همه کرد یکسر سوار
دو اسبه سوار از پس کارزار
سر گنجهای کهن برگشاد
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۷
به شبگیر چون تاج بر سر نهاد
همانگه فرستاده را در گشاد
بفرمود تا بازگردد به جای
سوی نامور بندهٔ کدخدای
چنین پاسخ آورد کو را بگوی
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۸
دو رویه ز لشکر برآمد خروش
زمین آمد از نعل اسبان به جوش
سپاه اندر آمد ز هر سو گروه
بپوشید جوشن همه دشت و کوه
دو سالار هر دو به سان پلنگ
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۹
پر از کینه سالار توران سپاه
خروشان بیامد به آوردگاه
چو گودرز کشوادگان را بدید
سخن گفت بسیار و پاسخ شنید
بدو گفت کای پر خرد پهلوان
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۰
سپهدار ترکان برآراست کار
ز لشکر گزید آن زمان ده سوار
ابا اسب و ساز و سلیح تمام
همه شیرمرد و همه نیکنام
همانگه ز ایران سپه پهلوان
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۱
نخستین فریبرز نیو دلیر
ز لشکر برون تاخت بر سان شیر
به نزدیک کلباد ویسه دمان
بیامد به زه برنهاده کمان
همی گشت و تیرش نیامد چو خواست
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۲
و دیگر گروی زره دیو نیو
برون رفت با پور گودرز گیو
به نیزه فراوان برآویختند
همی زهر با خون برآمیختند
سناندار نیزه ز چنگ سوار
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۳
سه دیگر سیامک ز توران سپاه
بشد با گرازه به آوردگاه
برفتند و نیزه گرفته به دست
خروشان به کردار پیلان مست
پر از جنگ و پر خشم کینهوران
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۴
چهارم فروهل بد و زنگله
دو جنگی به کردار شیر یله
به ایران نبرده به تیر و کمان
نبد چون فروهل دگر بدگمان
چو از دور ترک دژم را بدید
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۵
به پنجم چو رهام گودرز بود
که با بارمان او نبرد آزمود
کمان برگرفتند و تیر خدنگ
برآمد خروش سواران جنگ
کمانها همه پاک بر هم شکست
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۶
ششم بیژن گیو و رویین دمان
به زه برنهادند هر دو کمان
چپ و راست گشتند یک با دگر
نبد تیرشان از کمان کارگر
به رومی عمود آنگهی پور گیو
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۷
برون تاخت هفتم ز گردان هجیر
یکی نامداری سواری هژیر
سپهرم ز خویشان افراسیاب
یکی نامور بود با جاه و آب
ابا پور گودرز رزم آزمود
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۸
به هشتم ز گردان ناماوران
بشد ساخته زنگهٔ شاوران
که همرزمش از تخم اوخواست بود
که از جنگ هرگز نه بر کاست بود
گرفتند هر دو عمود گران
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۲۹
برون رفت گرگین نهم کینهخواه
ابا اندریمان ز توران سپاه
جهاندیده و کارکرده دو مرد
برفتند و جستند جای نبرد
به نیزه بگشتند و بشکست پست
[...]
فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۰
دهم برته با کهرم تیغزن
دو خونی و هر دو سر انجمن
همی آزمودند هرگونه جنگ
گرفتند پس تیغ هندی به چنگ
درفش همایون به دست اندرون
[...]