گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۵

 

همی‌بود بندوی بسته چو یوز

به زندان بهرام هفتاد روز

نگهبان بندوی بهرام بود

کزان بند او نیک ناکام بود

ورا نیز بندوی بفریفتی

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۶

 

همی‌تاخت خسرو به پیش اندرون

نه آب وگیا بود و نه رهنمون

عنان را بدان باره کرده یله

همی‌راند ناکام تا باهله

پذیره شدندش بزرگان شهر

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۷

 

چو بگذشت لشکر بران تازه بوم

بتندی همی‌راند تا مرز روم

چنین تا بیامد بران شارستان

که قیصر ورا خواندی کارستان

چواز دور ترسا بدید آن سپاه

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۸

 

ببود اندر آن شهر خسرو سه روز

چهارم چو بفروخت گیتی فروز

بابر اندر آورد برنده تیغ

جهانجوی شد سوی راه وریغ

که اوریغ بد نام آن شارستان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۹

 

چوآمد بران شارستان شهریار

سوار آمد از قیصر نامدار

که چیزی کزین مرز باید بخواه

مدار آرزو را ز شاهان نگاه

که هرچند این پادشاهی مراست

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۰

 

دبیر جهاندیده را پیش خواند

بران پیشگاه بزرگی نشاند

بفرمود تا نامه پاسخ نوشت

بیاراست چون مرغزار بهشت

ز بس بند و پیوند و نیکو سخن

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۱

 

ز بیگانه قیصر به پرداخت جای

پر اندیشه بنشست با رهنمای

به موبد چنین گفت کای دادخواه

ز گیتی گرفتست ما را پناه

بسازیم تا او بنیرو شود

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۲

 

چوقیصر نگه کرد و نامه بخواند

ز هر گونه اندیشه بر دل براند

ازان پس بدستور پرمایه گفت

که این راز را بازخواه از نهفت

نگه کن خسرو بدین کار زار

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۳

 

هم آنگه یکی نامه بنوشت زود

بران آفرین آفرین بر فزود

که با موبد یکدل و پاک رای

زدیم از بد و نیک ناباک رای

ز هرگونه‌ای داستانها زدیم

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۴

 

چو آن نامه نزدیک خسرو رسید

زپیوستن آگاهی نو رسید

به ایرانیان گفت کامروز مهر

دگرگونه گردد همی برسپهر

زقیصر یک نامه آمد بلند

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۵

 

چو خورشید گردنده بی‌رنگ شد

ستاره به برج شباهنگ شد

به فرمود قیصر به نیرنگ ساز

که پیش آرد اندیشه‌های دراز

بسازید جای شگفتی طلسم

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۶

 

بدو گفت قیصر که جاوید زی

که دستور شاهنشهان را سزی

یکی خانه دارم در ایوان شگفت

کزین برتو را ندازه نتوان گرفت

یکی اسب و مردی بروبر سوار

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۷

 

وزان پس چو دانست کامد سپاه

جهان شد ز گرد سواران سپاه

گزین کرد زان رومیان صدهزار

همه نامدار ازدرکارزار

سلیح و درم خواست واسپان جنگ

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۸

 

بهشتم بیاراست خورشید چهر

سپه را بکردار گردان سپهر

ز درگاه برخاست آوای کوس

هواشد زگرد سپاه آبنوس

سپاهی گزین کرد زآزادگان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۹

 

چوآمد به بهرام زین آگهی

که تازه شد آن فر شاهنشهی

همانگه ز لشکر یکی نامجوی

نگه کرد با دانش و آب روی

کجا نام او بود داناپناه

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۰

 

بیامد به نزدیک چوبینه مرد

شنیده سخنها همه یادکرد

چو مرد جهانجوی نامه بخواند

هوارا بخواند وخرد را براند

ازان نامه‌ها ساز رفتن گرفت

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۱

 

چوخورشید برزد سراز تیره کوه

خروشی برآمد زهر دو گروه

که گفتی زمین گشت گردان سپهر

گر از تیغها تیره شد روی مهر

بیاراسته میمن و میسره

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۲

 

چو بر زد ز دریا درفش سپید

ستاره شد از تیرگی ناامید

تبیره زنان از دو پرده سرای

برفتند با پیل و باکرنای

خروش آمد و نالهٔ گاودم

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۳

 

هم آنگه ز کوه اندر آمد سپاه

جهان شد ز گرد سواران سیاه

وزان روی بهرام لشکر براند

به روز اندرون روشنایی نماند

همی‌گفت هرکس که راند سپاه

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۴

 

چو خورشید روشن بیاراست گاه

طلایه بیامد ز نزدیک شاه

به پرده سرای اندرون کس ندید

همان خیمه بر پای بر بس ندید

طلایه بیامد بگفت این به شاه

[...]

فردوسی
 
 
۱
۳۵
۳۶
۳۷
۳۸
۳۹
۶۸۵