گنجور

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۳ - در مدح ظل السلطان علی شاه فرماید

 

نو بهارست بیا تا طرب از سر گیریم

سال نو بار غم کهنه ز دل بر گیریم

چون ربیع و رمضان هر دو به یک بار آیند

روزه گیریم ولی در مه دیگر گیریم

حیف باشد که می صافی احمر بنهیم،

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۴ - در تشویق ولی عهد برای راندن سپاه روس از ایران

 

دوشم به وثاق آمد آن خسرو خوبان

می خورده و خوی کرده و خندان وغزل خوان

جان های عزیزان همه در چاه زنخدان

دل های پریشان همه در زلف پریشان

زلفش به شکار اندر، زان حلقه فتاک

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۵ - قصیده ای است در شکایت از هم وطنان نادان

 

آه ازین قوم بی حمیت و بی دین

کردری، و ترک خمسه، و لر قزوین

عاجز و مسکین هر چه دشمن و بدخواه

دشمن و بدخواه هر چه عاجز و مسکین

دشمن ازیشان به عیش و شادی و عشرت

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۶ - قصیده ای است در نکوهش یکی از بزرگان

 

ایا شکسته سر زلف ترک تبریزی

شعار تو همه دل بندی و دلاویزی

عبیر و عنبر بر مهر انور افشانی

عقیق و شکر بر مشک اذفر آمیزی

گهی به سنبل آشفته برگ گل سپری

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۷ - در زمان معزولی در شکایت از روزگار سروده

 

دلا تا کی شکست از دست هر پیمان شکن بینی

برآی از سینه کاین ها جمله زین بیت الحزن بینی

برو بیرون ازین خانه، ببر از خویش و بیگانه

کزین دیوان دیوانه، گزند جان و تن بینی

سفر یک قطعه از نیران بود حب وطن ز ایمان

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۸ - در نکوهش شاعری بدیع تخلص گوید

 

ای بدیع آهسته‌تر رو، بس بدیع است این که تو،

شعر چون من شاعری را شاهد خود می‌کنی

من چنان گویم که: حرف زشت را زیبا کنم

تو چنان گویی که: لفظ خوب را بد می‌کنی

گر، به صد لفظ اندرون یک حرف من باشد خطا

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۹ - قطعه

 

هر کس که ز روز بد بترسد

باید نخورد غذای نفاخ

زیرا که چو نفخ از آن غذا خاست

ناچار برون جهد ز سوراخ

وان گاه به خیرگی نشیند

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۱ - قطعه‌ایست در مورد مربای سیب

 

من که پرورده طعم آبم

از چه با تهمت شهد نابم

نقطه ممتنع التقسیمم

مرکز دایره پشقابم

وحدت صرف و ببرهان شهود

[...]

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۲ - در سال شکست چوپان اوغلی گفته و بر روی توپ هایی که از لشکر عثمانی گرفتند حک کردند

 

چون سال بر هزار و دو صد رفت و سی و هفت

قیصر بشد ز فتح علی شاه زرم خواه

عباس شه ز امر ملک شد به مرز روم

زین توپ صد گرفت به یک حمله زان سپاه

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۳

 

آه از آن دم که رفت لابد و ناچار،

رو، به ره ایروان سواره قاجار

یار من از من جدا شد آن دم و گشتم،

یار به اندوه، و رنج و غصه تیمار

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴ - در مدح میرزا حسین ولد میرزا محمد علی اشکبوس گفته

 

آن چه از مژگان خون ریز حسین بر من گذشت

بر حسین کی از جفای لشکر دشمن گذشت؟

خال و خط شامی، بناگوش اصبحی، قامت سنان

در جفا زلف حسین از شمر ذی الجوشن گذشت

قائم مقام فراهانی
 

رشحه » شمارهٔ ۱ - از یک قصیده

 

فلک کینه گرا دوش به آهنگ جفا

همه شب پای فرو هشت به کاشانهٔ ما

گفتم از بهر چکار آمده‌ای گفت که جور

گفتم از بهر چه تقصیر بود گفت: وفا

رشحه
 

رشحه » شمارهٔ ۱۵ - از یک قصیده

 

تو آن شهریاری که از آستینت

کشد بر سر خویش خورشید معجر

چو از خون گردان و از گرد میدان

شود دشت دریا شود بحر چون بر

فلک گردد از نوک رمحت مشبک

[...]

رشحه
 

رشحه » شمارهٔ ۱۶ - از یک قصیده

 

ای ضیاء السلطنه ای بانوی گیتی مدار

ای ضیاء دولت شاهی ز رویت آشکار

هر کجا شخصت سپهر اندر سپهر آمد حیا

هر کجا ذاتت جهان اندر جهان آمد وقار

پیش خرگاه جلالت خرگه افلاک پست

[...]

رشحه
 

رشحه » شمارهٔ ۲۲ - از یک قصیده

 

تاج دولت تا ز خاک درگهش بر سر زدم

پشت پا بر تاج خاقان و افسر قیصر زدم

جستم از خاک درش خاصیت آب بقا

آتش غیرت به جان زمزم و کوثر زدم

رشحه
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱- در مدح پیامبر اکرم محمد مصطفی‌(‌ص‌)

 

دوشم ندا رسید ز درگاه‌ کبریا

کای بنده‌ کبر بهتر از این عجز با ریا

خوانی مرا خبیر و خلاف تو آشکار

دانی مرا بصیر و نفاق تو برملا

گر دانی‌ام بصیر چرا می‌کنی‌ گنه

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح حضرت رضا علیه‌السلام

 

به‌گردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا

جواهر خیز وگوهرریز وگوهربیز وگوهرزا

چو چشم اهرمن خیره چو روی زنگیان تیره

شده‌گفتی همه چیره به مغزش علت سودا

شبه‌گون چون شب غاسق‌گرفته چون دل عاشق

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش محمّد شاه

 

دوش که این گرد گرد گنبد مینا

آبله‌گون شد چو چهر من ز ثریا

تند و غضبناک و سخت و سرکش و توسن

از در مجلس درآمد آن بت رعنا

ماه ختن شاه روم شاهد کشمر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در مدح نواب شاهزاده فریدون میرزا فرمانفرما

 

ای رفته پی صید غزالان سوی صحرا

بازآ بسوی شهر پی صید دل ما

گر تیر زنی بر دل ما زن نه بر آهو

ور دام نهی در ره ماه نه نه به صحرا

نه شهرکم از دشت و نه ماکمتر از آهو

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در وصف نامۀ پادشاه‌گیتی ستان محمدشاه غازی انارلله برهانه‌گوید

 

شکسته خامهٔ آذرگسسته نامهٔ قسطا

چه خامه خامهٔ خسرو چه نامه نامهٔ دارا

گسسته دفتر شاپور و خسته خاطر آزر

شکسته رونق ارژنگ و بسته بازوی مانا

به سعی خامهٔ ماهر به فرق نامهٔ طاهر

[...]

قاآنی
 
 
۱
۳۰۸
۳۰۹
۳۱۰
۳۱۱
۳۱۲
۳۷۳