پیش که آسمان دهد زیب سریر خاوری
خسرو شرق پا نهد بر سر تخت گوهری
بر اثر مسبِّحان مرغ سحر نشیدخوان
نی ز حجاز و اسفهان یا که به تازی و دری
از اثر سرود آن دیده نبسته اختران
چشم گشودم و نمود آب بچشم اختری
ناگه از لب سروش آمدم این سخن بگوش
ای که نشسته ای خموش از چه بغفلت اندری
برج فلک پر از صور جمله دلیل و راهبر
بر رقم مقدری بر قلم مصوری
در بن خوشه داس بین، گاونگر خراس بین
بر در پیر آس بین جای گزیده مشتری
داشت ررای زاهدان خرقه ی صوفیانه شب
جیب درید ناگهان بر در دیر خاوری
ریخت ز رخ بسی عرق برد چو زآتش شفق
ماهی و بره بر طبق تا ز کدام بر خوری
بود چو مطبخ آسمان ظلمت شب چو دود از آن
دیده نبسته اختران مهر کند مزعفری
یوسف چرخ دوش اگر بود چو یونس این زمان
همچو خلیل کرده جا بر سر برج آذری
از پی نظم تخت شه و ز پی بزم عید گه
چرخ گسست صبحگه عقد لآلی و دری
دوش بعاریت گهر برد از آن کنون نگر
مخزن چرخ و تخت شه بی گهر است و گوهری
بزم شه جهان نگر، سجده گه شهان نگر
مفخر خسروان نگر، زینت تخت سروری
بزم نه گلشن جنان کرده بهر طرف در آن
چشم و قد سهی قدان عبهری و صنوبری
زاب خضر نگر عیان شعله ی نار موسوی
پیکر بط ببین در آن خاصیت سمندری
نی زعصاره ی رزان کامده قطره ای از آن
جهل فزای هر دلی هوش ربای هر سری
باده نه مایه ی روان میکده صحن لامکان
نشأه ی باده کن فکان عاقله کرده ساغری
مطرب بزمگاه او چیست برید نصرتش
کامده بر درش همی مژده رسان ز هر دری
بر در بارگاه او خصم نموده روز و شب
گاه زناله بر بطی گاه ز سینه مجمری
داد گرا و سرورا نی ملکا و داورا
نی فلکا نه هم چرا زانکه تو راست برتری
کرده شعاع مغفرت بر رخ مهر برقعی
کرده غبار توسنت بر سر چرخ معجری
نقش سم سبکتکت سجده گه سبکتکین
پیرو گرد موکبت کوکبه ی سکندری
با هوس خلاف تو گر نفسی بر آورد
هر رگ خنجرش کند بر تن خصم خنجری
رزم تو گلشی در آن عزم تو کرده صرصری
تخت تو گلبنی بر آن بخت تو کرده عبهری
هم بصنوف مرتبت هم بصروف مکرمت
هم بحروف مرحمت هم بسیوف قاهری
مهر سپهر ذره ای ابر ستاره قطره ای
آب محیط رشحه ای آتش دوزخ اخگری
حیدر احمد آیتی احمد خضر مدتی
خضر کلیم سطوتی موسی روح پروری
از کف موسوی نسب و ز دل حیدری حسب
کشور عیسوی طلب همچو حدود خیبری
از پی رزم و نظم دین عزم و ظفر نگر قرین
وز ملک الملوک بین نصرت و فتح و یاوری
رایت فتح را بران آیت نصر را بخوان
تیغ زبان کشیده بین منتظر مفسری
از تو عزیمتی و بس خصم و هزیمتی و پس
دسته بدسته خسته بین بسته بدست لشگری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و عظمت خاقانی، خسرو شرق و مقام او در عالم هستی میپردازد. شاعر با زبانی شاعرانه و تصویری به شرح درخشش خورشید و شکوه آسمان، به ویژگیهای بارز او که او را به عنوان رهبری برتر نمایان میسازد، اشاره میکند. از بزم و جشنهایی که در دنیای او برگزار میشود، سخن میگوید و تصاویری از گلها و زیباییهای طبیعی به تصویر کشیده میشود.
شاعر همچنین به اختلافات موجود بین زمین و آسمان و تأثیر آنها بر زندگی انسانها اشاره میکند. با بیان مفاهیم مذهبی، اشارهای به شخصیتهای مذهبی چون موسی و خضر دارد و درسهایی از رزم و پیروزی در راه دین را به تصویر میکشد.
در نهایت، شعر دعوتی به اتحاد و همبستگی در مبارزه با خصم و زشتیها دارد و بر اهمیت ایمان و پیروزی در برابر چالشها تأکید میکند.
هوش مصنوعی: آسمان بر سر کسی که با زیبایی و شکوه به مقام والایی میرسد، سایه خواهد افکند و این فرد، مانند پادشاهی بزرگ، بر تختی با ارزش و گرانبها نشسته است.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان نسیم خوش آواز و زیبایی روحنواز صبحگاه اشاره دارد، که ممکن است از سرزمینهای مختلفی چون حجاز و اصفهان سرچشمه بگیرد. همچنین به تنوع زبانها و فرهنگهای مختلف که در این جمال صبحگاهی نقش دارند، اشاره میکند. در کل، حس زندگی و شکوه از آغاز روز در این شعر به خوبی منتقل شده است.
هوش مصنوعی: از تأثیر شعر و سرود، چشمانم به زیبایی ستارهها باز شد و در آن لحظه، آب به چشم ستارهای نمایان گشت.
هوش مصنوعی: یکدفعه از لب فرشتهای سخنی شنیدم. ای کسی که خاموش نشستهای، از چه بیخبری اینجا؟
هوش مصنوعی: آسمان پر از نشانهها و صورتهاست که همه آنها دلیلی و راهنمایی برای تقدیر نوشته شده بر کاغذی است که با هنری خاص نقاشی شده است.
هوش مصنوعی: در خوشهای از دانه، نیکوئی را مشاهده کن و در نهایت میگویی که بر درگاه پیرانی که عارفاند، جایی برای خود انتخاب کرده است که روشنی و نعمت به همراه دارد.
هوش مصنوعی: زاهدان لباس تزویر و ارادت به لباس صوفیان را داشتند، ناگهان در درگاه دیر، ابتدا جیبشان را پاره کرد.
هوش مصنوعی: از روی چهرهاش عرق زیادی ریخت، همچون ماهی که در آتش روزگار غروب میکند. حالا بر طبق کدام قسمت باید خورده شود؟
هوش مصنوعی: آسمان در شب مانند مطبخی تاریک است و ستارهها مانند دودی از نور پنهان شدهاند، در حالی که خورشید در حال طلوع و روشن کردن فضا است.
هوش مصنوعی: اگر یوسف در چرخ سرنوشت در این زمان همانند یونس بود، مانند خلیل (ابراهیم) جاگاهی بر بالای برج آذری (آتشکده) برای خود میساخت.
هوش مصنوعی: در پی سامان دادن تخت شاه و به دنبال برگزاری جشن عید، چرخ زمان به گونهای تغییر کرد که صبحگاه، لحظهای برای گشایش و درخشش جواهرات بود.
هوش مصنوعی: دیشب، جواهر را به امانت گرفتند، اکنون به مخزن آسمان و تخت شاه نگاه کن؛ بدون جواهر، هیچ ارزشی ندارند.
هوش مصنوعی: به محفل شاه نگاه کن، جایی که پادشاهان سجده میکنند. به برتری و افتخار شاهان توجه کن و به زیبایی و جلوه تخت سلطنت بنگر.
هوش مصنوعی: در این محفل، بهشتی به وجود آمده که در هر طرف آن، زیباییهای چشمگیر و قدهای بلند مانند عبهری و صنوبری مشاهده میشود.
هوش مصنوعی: نگاه کن به زاب خضر، آتش شعلهور موسوی را ببین و در آن، ویژگیهای سمندری را در شکل بط مشاهده کن.
هوش مصنوعی: از عطر خوش رزان، یک قطره به وجود آمده که جهل را در دلها افزایش میدهد و هوش و ذهن هر انسانی را میگیرد.
هوش مصنوعی: شراب تنها دلیل زندگی نیست، بلکه در مکانی فراتر از زمان و مکان، میتواند سرچشمهای برای لذت و هوش باشد. از این رو، وجود یک جام شراب میتواند آدمی را به تفکر و اندیشه وادارد.
هوش مصنوعی: در جشن او، سازندهی موسیقی چه کسی است؟ پیروزیاش به در خانهاش آمده و از هر طرف بشارت میآورد.
هوش مصنوعی: در درگاه پروردگار، شب و روز در حال ناله و گلهمند هستم، گویی از عمق دل میزنم فریاد و نالهای چون مجمری.
هوش مصنوعی: ای کسی که به داد و عدالت مشغولی، تو نه تنها سرور و رهبر هستی، بلکه برخلاف بظاهر و آنچه در افلاک میپندارند، به جهت راستگویی و صداقت خود، از همه برتری داری.
هوش مصنوعی: نور رحمت بر چهره خورشید تابیده و غباری که بر سر آسمان نشسته، نشان از زیبایی و جلوهای خاص دارد.
هوش مصنوعی: سبکبار تو، نقش زانو زدن را ایجاد میکند و تو را به سمت پیروان خود میکشاند، در حالی که عظمت و شان تو چون کوه سکندر است.
هوش مصنوعی: اگر کسی آرزویی بر خلاف تو داشته باشد، هرگاه که نفسش به طغیانی بیفتد، مثل اینکه خنجری به طرف دشمنش بزند.
هوش مصنوعی: در جنگ و نبرد تو، مانند گلی شکفتهای و ارادهات همچون طوفانی است که درخت را تکان میدهد. سرنوشت تو مانند باغی پر از گل است که بر اقبال تو سایهافکنده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، به انواع مختلف فضائل و ارزشها اشاره شده است. شاعر در اینجا دربارهٔ جایگاهها و مقامهای مختلف، نعمتها و رحمتها، و قدرتهای قاهری صحبت میکند. به طور کلی، این کلمات نشاندهندهٔ زیباییها و ویژگیهای مثبت زندگی و جهان هستند.
هوش مصنوعی: خورشید مانند سنگی کوچک است، ستارهها همچون قطرههای آبی در اقیانوس عظیم کیهان به شمار میآیند و آتش دوزخ نیز به اندازهای کم و جزئی به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی بزرگ و والا میپردازد که ویژگیها و صفات ائمه معصومین و شخصیتهای مقدس را در خود دارد. حیدر به معنای علی (ع) است، اشاره به شجاعت و قدرت او دارد. احمد هم به پیامبر اسلام (ص) اشاره میکند. خضر و کلیم نیز به شخصیتهای تاریخی و معنوی اشاره دارند که در فرهنگ اسلامی از جایگاه خاصی برخوردارند. به طور کلی، این بیت نمایانگر وجود یک فرد با ویژگیهای بارز روحانی و معنوی است که همواره در هدایت و پرورش روح انسانها نقش دارد.
هوش مصنوعی: از نیاکان موسوی و از دل حیدری، نشانهها و ویژگیهای خوبی را که میتواند به کشور عیسوی نسبت داده شود، طلب کن؛ مانند مرزهای خیبر که نماد استحکام و مقاومت است.
هوش مصنوعی: در پی تلاش برای حفظ و ترتیب دین، به عزم و پیروزی توجه کن. همچنین، از میان شاهان، رابطهای بین پیروزی و یاری وجود دارد.
هوش مصنوعی: پیروزی را اعلام کن و نشانههای نصرت را بخوان، شمشیر زبان را آماده کن و منتظر تفسیر باش.
هوش مصنوعی: تو با عزم و ارادهای و دشمنانم در حیرت و شکستند. من هم چنان در میان لشکری از مشکلات گرفتار و خسته میباشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری
داشتمت به خون دل خون دلم چرا خوری
از سر غیرت هوا چشم ز خلق دوختم
پردهٔ روی تو شدم پردهٔ من چرا دری
وصل تو را به جان و دل میخرم و نمیدهی
[...]
هر طربی که در جهان گشت ندیم کهتری
میبرمد از او دلم چون دل تو ز مقذری
هر هنری و هر رهی کان برسد به ابلهی
نیست به پیش همتم زو طربی و مفخری
گر شکر است عسکری چون برسد به هر دهن
[...]
دانمت آستین چرا پیش جمال میبری
رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری
معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظر
کبر رها نمیکند کز پس و پیش بنگری
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
[...]
ای نفس سپیده دم جان دهمت بخدمتی
گر بجناب حضرت آصف عهد بگذری
بحر سحائب کرم کان مواهب نعم
مهر سپر مهتری اختر برج سروری
خواجه عماد ملک و دین آنکه بکلک درفشان
[...]
پیش که شاه اختران، تیغ کشد به لشکری؛
خیز مگر به برق می، برقع صبح بردری
پیش که صبح از طرب، خنده کند به زیر لب؛
خیز که در وداع شب، جام به گریه آوری
پیش که پرتو افگند، مهر به دشت خاوران؛
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.