عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۲۸ - در مدح شاهزاده سلیم
نوبهار آمد که افشاند چو حسن یار گل
چون وصال یار ریزد هر خس و هر خار گل
گلفروشی بود مخصوص دل پر داغ ما
کرد بی عزت بهار آخر بهر بازار گل
بسکه طبع کاینات از خرمی آبستن است
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۲۹ - تجدید مطلع
چون ز لطف آری ببالین من بیمار گل
از پی آرایش تابوت هم بردار گل
گر بجنت بگذری حاشا که رضوان در رهت
سوسن و سنبل بیفشاند بلی ناچار گل
جلوه کن در روضه تا حوران بدست انفعال
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۰ - حسب حالی از خویشتن
رفتم ای غم زپی عمر شتابان رفتم
بشتاب ار طلبت هست زمن هان رفتم
مشتاب ای غم دنیا که بگردم نرسی
بکن از دور وداعم که شتابان رفتم
ایها الناس بگوئید مبارک بادم
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۱ - تجدید مطلع
از در دوست چگویم بچه عنوان رفتم
همه شوق آمده بودم همه حرمان رفتم
بس بدیوار زدم سر،که در این کوچه تنگ
آمدم مست و سراسیمه و حیران رفتم
رفتم از کوی تو لب تشنه بگلگون سرشک
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۲ - در مدح میرابوالفتح
باز گلبانگ پریشان میزنم
آتشی در عندلیبان میزنم
حجله گل بهر من بستند و من
سر به دیوار گلستان میزنم
در بن هر خار خنجر میخورم
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۳ - در مدح شاهزاده سلیم
صباح عید که در تکیه گاه ناز و نعیم
گدا کلاه نمد کج نهاد و شه دیهیم
نشاط طبع بحدی که نشنود دانا
بجز ترانه اطفال و ترهات ندیم
بساط مجلس دهر آنچنان نشاط آمود
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۴ - تجدید مطلع
من و نمودن بطلان عهدهای قدیم
بذکر منقبت عهد شاهزاده سلیم
تولدش بنهاد شریر دهر آن کرد
که با طبیعت آتش نزول ابراهیم
نهیب هیبت او در مشیمه نقدیر
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۵ - در مدح جلال الدین اکبر شاه
منادی است بهر سو که ای خواص و عوام
می نشاط حلال و شراب غصه حرام
فضای عالم هستی زغصه تنگ آمد
مشابه دل عاشق ، مثال چشم لئام
هوای روضه گیتی شکفته شد زآنسان
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۶ - تجدید مطلع
زهی رمیده مرا آهوی وصال از دام
چنانچه از نظرم خواب و از دلم آرام
بسوی او نفرستم پیام از آن ترسم
که بر حکایت من مطلع شود پیغام
بگاه عربده دشنام چون دهد سوزم
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۷ - درمدح امیرالمؤمنین علی (ع)
منم آن سحر بیان کز مدد طبع سلیم
نبرد ناطقه نام سخنم بی تعظیم
منم آن مایه فطرت که گر انصاف بود
با وجودم نتوان گفت باندیشه فهیم
منم آن بحر لباب ز معانی که بود
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۸ - در منقبت علی (ع)
چون گرد باد آه ز خاکم کشد علم
بر فرق روزگار فشاند غبار غم
چون دل بجای خویش بود کز نهیب درد
زین آشیانه طایر آرام کرده رم
در عهد من زدهر مجو خوش دلی که هست
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۳۹ - در مدیح حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
ای مرتفع ز نسبت جود تو شان علم
کلک گهر فشان تور طب اللسان علم
ای ساکنان مصر معانی بحسن عقل
نادیده یوسفی چو تو درکاروان علم
سلطان دین علی که زشست کمال اوست
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۴۰ - بیان مفاخر
من کیستم آن سالک کونین مسیرم
کز بیخته جوهر قدس است خمیرم
در صفحه تصویر جلال است مثالم
در پرده تقدیر محال است نظیرم
چون حسن کشد جام صفا رنگ شرابم
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۴۱ - در ذکر افتخارات خود
گر سر بصحبت گل و سوسن در آورم
دست چمن گرفته بمسکن در آورم
با های و هوی ناله کنم راه شوق طی
باشد که هول در دل رهزن درآورم
گر طاعت صنم برم از خانقه بدیر
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۴۲ - تفاخر شاعرانه
ای طعن فلک نوشته برسم
وی زلف صبا بریده از دم
ای در بر توسن فلک شوخ
ز آنگونه که پیش شعله هیزم
بر غنچه سبکروی وی بدانسان
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۴۳ - چیستان در وصف شمع
چیست آن جوهر هدایت فن
آسمان مولد و زمین مسکن
شوخ آیینه روی روشندل
رند ژولیده موی تر دامن
سوزش در حراست رشته
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۴۴ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی (ع)
نه شهد لطف کزوکام جان شود شیرین
نه وعده ای که گلوی گمان شود شیرین
فغان ز زهر فروشنده غمزه اش کز او
ز جوش جان در و بام دکان شود شیرین
کسی که از هوس نوشخند او میرد
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۴۵ - در نعت حضرت رسول (ص)
صبحدم چون در دمد دل صور شیون زای من
آسمان صحن قیامت گردد از غوغای من
گوش اهل آسمان و حلقه ماتم یکی است
شیونم تا برکشد آهنک هایا های من
مصر ویران کرد و رو در وادی ایمن نهاد
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۴۶ - حکمت و موعظت
عادت عشاق چیست مجلس غم داشتن
حلقه شیون زدن ماتم هم داشتن
بر سر عمان درد موج حلاوت زدن
بر در میدان دل فوج ستم داشتن
حمد غم و نعت درد بر لب دل دوختن
[...]
عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۴۷ - در منقبت علی علیه السلام
ز تاب شعشعه مهر سایه بهر پناه
سزد که بگسلد از شخص و پیش گیرد راه
فروغ مهر بتفتیدگی چنان گردید
که شعله برسر خود زد زدود دل خرگاه
شود برشته چو ماهی درون روغن گرم
[...]