رفتم ای غم زپی عمر شتابان رفتم
بشتاب ار طلبت هست زمن هان رفتم
مشتاب ای غم دنیا که بگردم نرسی
بکن از دور وداعم که شتابان رفتم
ایها الناس بگوئید مبارک بادم
کز صنم خانه تن در حرم جان رفتم
الوداع ای من دردی کش بیهوشی دوست
کاینک از خویش ببوی می رهبان رفتم
تا حد دشت محبت که قیامتگاه است
پیش روی غم دل مروحه جنبان رفتم
درد، همدوش و بلا بر اثر و غم در پیش
تا براحتگه تسلیم بدینسان رفتم
هوس گریه شبم نشتر غم داد بدست
رگ ابری بگشودم که بطوفان رفتم
آرزو کشتم و خون خوردم و عشرت کردم
نه در جور زدم نی بر احسان رفتم
گر حکومت همه عدل است کمش گیر که من
باد پیمودم و همدوش سلیمان رفتم
همه را ماتمی حسرت دنیا دیدم
چون بماتمکده گبر و مسلمان رفتم
کس عنان گیر نشد ورنه من از بیت حرم
تا در بتکده ، درسایه ایمان رفتم
خضر اگر نیست قدم میزن و میکوش که من
رفتم آخر بحرم وز ره خذلان رفتم
پای کوبان بحرم رفتم و عیبم کردند
بدر دیر مغان ناصیه کوبان رفتم
من کجا ، کشمکش رد و قبولش زکجا
نیک رفتم که نه کافر نه مسلمان رفتم
آفتاب آمد و در زیر سرم بالین شد
چون بخواب عدم ارحسرت جانان رفتم
صفحه تیغم از آن نسخه خلداست که دوش
بشبیخون سپاه غم الوان رفتم
هرکجا مژده اندوه نوی بشنودم
جستم از درد گران توشه و رقصان رفتم
منم آن سیر زجان گشته که با تیغ و کفن
بدر خانه جلاد عزلخوان رفتم
سفته ام گوهری ، از من بخر ، اما مفروش
که به دریوزه آن بر در صد کان رفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بیانگر فرار از غم و مشکلات زندگی است. شاعر از احساس درد و اندوه خود سخن میگوید و اعلام میکند که از تمام بلایا و رنجها دور شده و به سمت آزادی روحی حرکت کرده است. او به دوری از دنیا و خوشیهای آن اشاره میکند و به دیگران میگوید که در جستجوی آرامش و عشق حقیقی است. شاعر با نمادهایی همچون "حرم" و "بتکده" به سفر روحی و عمیق خود اشاره دارد و نشان میدهد که در این سفر، رنج و اندوه را تجربه کرده، اما در عوض به جلیقهای از حقیقت و آگاهی دست یافته است. او به این نکته نیز میپردازد که نه در گروهی از مسلمانان است و نه از کافران، بلکه در جستجوی حقیقت و عشق به سوی زندگی معنوی حرکت کرده است. در پایان، او به زیبایی و ارزش وجود خویش اشاره میکند و میخواهد که دیگران آن را بشناسند و قدر آن را بدانند.
هوش مصنوعی: من از زندگی پر از غم و غصه خارج شدم و به سرعت از تو جدا شدم. اگر به دنبال من هستی، بدان که من رفتهام.
هوش مصنوعی: ای غم دنیا، از من دور شو که نمیخواهم به تو نزدیک شوم. من به سرعت میروم و نمیخواهم به آنچه تو به من میگویی برسم.
هوش مصنوعی: ای مردم، بگویید که من خوشحالم زیرا از دنیای مادی جدا شدم و به دنیای معنوی و روحانی پیوستم.
هوش مصنوعی: خداحافظ ای کسی که در درد و رنج به سر میبری، از بیهوشی دوست یاد میکنی، اکنون از خود به سوی میرهبان رفتهام.
هوش مصنوعی: به اندازه وسعت دشت عشق که محل قیامت است، با غم دل به سوی آن رفتم و خود را به این احساس تسلیم کردم.
هوش مصنوعی: درد و رنج همیشه همراه من بوده و با غصه و مشکلات در برابر من قرار دارند. تا اینکه به آرامش و سکون رسیدم و تسلیم این وضعیت شدم.
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که در شب به گریه بیفتم، چرا که درد و غم به من سخت فشار میآورد. اشکهای من مانند رگهای بارانی باز میشوند و در طوفان احساسات غرق میشوم.
هوش مصنوعی: من آرزوهای خود را از بین بردم و در عین حال رنج و درد را تحمل کردم و با وجود این همه سختی، باز هم به خوشگذرانی پرداختم. نه به کسی ظلم کردم و نه بر دیگران نیکی نمودم.
هوش مصنوعی: اگر همه جا عدالت برقرار باشد، قدرت را کم میخواهم، زیرا من از سرنوشت عبور کردهام و در کنار سلیمان قدم برداشتهام.
هوش مصنوعی: همه را در حال سوگواری و افسوس بر زندگی دنیوی دیدم، به گونهای که مانند افرادی که در یک مکان سوگواری هستند، چه از پیروان ادیان مختلف باشند و چه نه.
هوش مصنوعی: هیچکس راضی به کنترل نشد، اما من از خانه خدا تا در خانه بت، با سایه ایمان حرکت کردم.
هوش مصنوعی: اگر خضر نیست، تلاش کن و ادامه بده، چون من به دریا رسیدم و از مسیری که میدانستم رفتم.
هوش مصنوعی: با شوق و شادی به میخانه رفتم و مردم در آنجا عیب و نقصهای مرا آشکار کردند. در حالی که با سر افراشته و افتخار به این مکان رفته بودم.
هوش مصنوعی: من در کجا هستم که سرنوشت من به چه سمتی میرود؟ من در راهی خوب پیش رفتم که نه به کفر افتادم و نه به ایمان محکم رسیدهام.
هوش مصنوعی: خورشید طلوع کرد و بر سر من سایهای از آرامش فراهم آورد. در خواب عدم، به یاد تو، ای جانانم، رفتهام.
هوش مصنوعی: تیغ من از آن نسخه جاودانه است که دیشب به حمله سپاه متنوع غم رفتم.
هوش مصنوعی: هر زمان که خبر خوشی درباره ناراحتیام به گوشم میرسد، از درد و رنج خود فرار کرده و با شادابی و سرور به سمت آن میروم.
هوش مصنوعی: من فردی هستم که با تمام درد و رنجها و به یاد مرگ، به سراغ شخصی رفتم که به عنوان جلاد شناخته میشود. با وجود این که میدانستم او چه کارهایی میتواند بکند، به منزلش رفتم.
هوش مصنوعی: من یک گوهر باارزش دارم که میتوانی از من خریداری کنی، اما آن را به دیگران نشان نده و نفروش، چون من درهای زیادی را برای به دست آوردن آن یک گوهر گذراندهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از در دوست چگویم بچه عنوان رفتم
همه شوق آمده بودم همه حرمان رفتم
بس بدیوار زدم سر،که در این کوچه تنگ
آمدم مست و سراسیمه و حیران رفتم
رفتم از کوی تو لب تشنه بگلگون سرشک
[...]
هم در شیخ زدم هم ره رهبان رفتم
کافر از کعبه و از دیر مسلمان رفتم
عادت عکس نقیض فلکم مغلطه زد
که پی درد به دریوزة درمان رفتم
خنده بر سستی امید خودم میآید
[...]
دوش گستاخ به نظارهٔ جانان رفتم
جلوه چندان به عرق زد که به توفان رفتم
سیر این انجمنم آمد و رفت سحراست
یک نفس نامده صد زخم نمایان رفتم
فیض عریان تنیام خلعت صحرا بخشید
[...]
مژده یاران که ازین منزل ویران رفتم
رستم از جسم گران، از پی جانان رفتم
ای هزاران هوادار نفیری بزنید
جستم از قید قفس، سوی گلستان رفتم
شبنم آسا چه غم از دامن آلوده مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.