گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - شکایت از روزگار

 

دگر باره چه صنعت کرد باما

سپهر سر کش فرتوت رعنا

بیک بازی سوی تحت الثری برد

برونق رفته کاری چون ثریا

چو گفتم کاستقامت یافت کارم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح اردشیر بن حسن اسپهبد مازندران

 

بتافت از افق ملک و آسمان بقا

دو کوکب ملکی چون دو پیکر جوزا

دو شاخ دو حه ملک و دو شاه عرصه دین

دو ماه برج سعادت دو در بحر سخا

دو شمع جمع ملوک و دو چشم روی وجود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در تهنیت بازگشت رکن الدین صاعد از حج

 

ای زده لبیک شوق از غایت صدق و صفا

بسته احرام وفا در عالم خوف ورجا

ای زنقص نقض فارغ حکم تو گاه نفاذ

وی زننک فسخ ایمن عزم تو وقت مضا

ای چو ابراهیم آزر کرده فرزندی فدی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح شمس الدین ابوالفتح نطنزی

 

ای مهر تو در میان جان‌ها

وای مهر تو بر سر زبان‌ها

قدر تو گذشته از فلک‌ها

صیت تو فتاده در جهان‌ها

قاصر ز ثنای تو زبان‌ها

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدیح مظفرالدین

 

خوش گوش کرد چرخ و ممالک باینخطاب

کامد نهنک رزم چودریا باضطراب

ای چرخ باخدنگ گشادش سپر بنه

ای فتنه ازگذار رکابش عنان بتاب

ای مملکت طرب، که رسیدی بآرزو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - شکایت ازرنج سفر

 

اگرشکایت گویم زچرخ نیست صواب

وگرعتاب کنم بافلک چه سود عتاب

زجور اوست مرا صد شکایت از هر نوع

زدور اوست مرا صد حکایت از هر باب

همی نوازد هر تنک چشم چون سوزن

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - با ردیف آتش و آب

 

شدست خاطر و طبع تو کان آتش و آب

نه کان آتش و آبست جان آتش و آب

ز رشک خاطر وقاد و رشح طبع ترت

پرآب و آتش شد خانمان آتش و آب

به جز ز خاطر و طبع چو آب و آتش تو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - قصیده

 

ای بیش ز رفعت و مناصب

بر تر ز مدارج و مراتب

کان بخش قوام دولت و دین

کت بنده سزد هزار صاحب

فهرست معالی و معانی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - قصیده

 

ای جوادی که بتو بحر و سحاب

ننویسند بجز بنده خطاب

آن کریمی تو که از غایت جود

از ستاننده ترا بیش شتاب

هر سؤالی که ز تو شاید کرد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در جلوس طغرلشاه سلجوقی

 

شاه جوانست و بخت ملک جوانست

کار جهان لاجرم بکام جهانست

تخت بنازد همی و در خور اینست

تاج ببالد همی و لایق آنست

ملک شهنشاه بین که ساحت عقلست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - شکایت از روزگار

 

دلم از بار غم خراب شد است

رخم از خون دل خضاب شداست

دیده پالونه سرشک آمد

طبع پیمانه عذاب شد است

وه که جانم شکار غم گشتست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح صدرالدین خنجندی

 

المتنة لله که تأیید ظفر یافت

صدری که ازودولت و دین رونق و فریافت

المنة لله که چو فردوس شد امروز

آنشهر که از غیبت او شکل سقریافت

المنة لله که ازاین مقدم میمون

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدیح خواجه رکن الدین

 

ایکه انعام تو سرمایه هر محرومست

ویکه انصاف تو یاری ده هر مظلومست

رکن دین خواجه آفاق که صدبار فلک

گفت دربان تو تا حشر مرا مخدومست

رشح اقلام تو برروی شریعت خالست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در توصیف بهر و مدح رکن الدین صاعد

 

تا صبا در نقشبندی خامه در عنبر زدست

صد هزاران لعبت از جیب زمین سر بر زدست

ماه منجوق گل اینک کرد از گلبن طلوع

شاه چیر لاله اینک نوبتی بردر ز دست

خاک چون طوطی خوش جامه سراندر سر نهاد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح صدر منصور خواجه قوام الدین

 

باد عنبر بیز بین کز روضه حور آمدست

این گوهر باش بین کز چشمه نور آمدست

از نسیم آن هوا پر مشک و عنبر شداست

وز سر شک این جهان پر در منثور آمدست

از شکوفه شاخ چون موسی ید بیضا نمود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح عزالاسلام معین الدین

 

عشقبازی دیگرم در تحت فرمان یافتست

جان بشکلی دیگرم درد ست جانان یافتست

هر کجا عشق آمد انجا چاره هم بیچار گیست

زانکه درد عشق هم از درد درمان یافتست

گر سری درباخت سر از عشق تاجی بر نهاد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - نکوهش زروسیم

 

اینهمه لاف مزن گرچه ترا سیم و زر است

که زر وسیم بر اهل خرد مختصرست

دل مبند ار خردی داری بر سیم وزرت

که زروسیم جهان همچو جهان در گذرست

زوبدنیات حسابست بعقبات عقاب

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح صدر اجل شهاب الدین خالص

 

تویی که چرخ به صدر تو التجا کردست

شعاع عقل برای تو اقتدا کردست

امیر عالم عادل شهاب دین خالص

که خاک درگه تو چرخ توتیا کردست

به حرص خدمت تو آسمان کمر بستست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - مرثیت فوام الدین و تذهیب صدرالدین

 

مرا باری در ینحالت زبان نیست

دل اندیشه و طبع بیان نیست

چگونه مرثیت گویم شهی را

که مثلش زیر چرخ آسمان نیست

زرنج دل چنان بسته زبانم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در تهنیت فیروزی

 

این مژده شنیدی که به ناگاه برآمد

زین تنگ شکرخای که از راه برآمد

آن همچو دم صبح که از گل خبر آورد

وین همچو نسیمی که سحرگاه برآمد

من بنده این مژده که در گوش دل افتاد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۱۵۹
۱۶۰
۱۶۱
۱۶۲
۱۶۳
۳۷۶