فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۰
دبیر جهاندیده را پیش خواند
بران پیشگاه بزرگی نشاند
بفرمود تا نامه پاسخ نوشت
بیاراست چون مرغزار بهشت
ز بس بند و پیوند و نیکو سخن
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۱
ز بیگانه قیصر به پرداخت جای
پر اندیشه بنشست با رهنمای
به موبد چنین گفت کای دادخواه
ز گیتی گرفتست ما را پناه
بسازیم تا او بنیرو شود
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۲
چوقیصر نگه کرد و نامه بخواند
ز هر گونه اندیشه بر دل براند
ازان پس بدستور پرمایه گفت
که این راز را بازخواه از نهفت
نگه کن خسرو بدین کار زار
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۳
هم آنگه یکی نامه بنوشت زود
بران آفرین آفرین بر فزود
که با موبد یکدل و پاک رای
زدیم از بد و نیک ناباک رای
ز هرگونهای داستانها زدیم
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۴
چو آن نامه نزدیک خسرو رسید
زپیوستن آگاهی نو رسید
به ایرانیان گفت کامروز مهر
دگرگونه گردد همی برسپهر
زقیصر یک نامه آمد بلند
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۵
چو خورشید گردنده بیرنگ شد
ستاره به برج شباهنگ شد
به فرمود قیصر به نیرنگ ساز
که پیش آرد اندیشههای دراز
بسازید جای شگفتی طلسم
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۶
بدو گفت قیصر که جاوید زی
که دستور شاهنشهان را سزی
یکی خانه دارم در ایوان شگفت
کزین برتو را ندازه نتوان گرفت
یکی اسب و مردی بروبر سوار
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۷
وزان پس چو دانست کامد سپاه
جهان شد ز گرد سواران سپاه
گزین کرد زان رومیان صدهزار
همه نامدار ازدرکارزار
سلیح و درم خواست واسپان جنگ
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۸
بهشتم بیاراست خورشید چهر
سپه را بکردار گردان سپهر
ز درگاه برخاست آوای کوس
هواشد زگرد سپاه آبنوس
سپاهی گزین کرد زآزادگان
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۹
چوآمد به بهرام زین آگهی
که تازه شد آن فر شاهنشهی
همانگه ز لشکر یکی نامجوی
نگه کرد با دانش و آب روی
کجا نام او بود داناپناه
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۰
بیامد به نزدیک چوبینه مرد
شنیده سخنها همه یادکرد
چو مرد جهانجوی نامه بخواند
هوارا بخواند وخرد را براند
ازان نامهها ساز رفتن گرفت
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۱
چوخورشید برزد سراز تیره کوه
خروشی برآمد زهر دو گروه
که گفتی زمین گشت گردان سپهر
گر از تیغها تیره شد روی مهر
بیاراسته میمن و میسره
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۲
چو بر زد ز دریا درفش سپید
ستاره شد از تیرگی ناامید
تبیره زنان از دو پرده سرای
برفتند با پیل و باکرنای
خروش آمد و نالهٔ گاودم
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۳
هم آنگه ز کوه اندر آمد سپاه
جهان شد ز گرد سواران سیاه
وزان روی بهرام لشکر براند
به روز اندرون روشنایی نماند
همیگفت هرکس که راند سپاه
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۴
چو خورشید روشن بیاراست گاه
طلایه بیامد ز نزدیک شاه
به پرده سرای اندرون کس ندید
همان خیمه بر پای بر بس ندید
طلایه بیامد بگفت این به شاه
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۵
ازین سوی خسرو بران رزمگاه
بیامد که بهرام بد با سپاه
همه رزمگاهش به تاراج داد
سپه را همه بدره و تاج داد
یکی بارهٔ تیز رو برنشست
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۶
دگر روز خسرو بیاراست گاه
به سر برنهاد آن کیانی کلاه
نهادند در گلشن سور خوان
چنین گفت پس رومیان را بخوان
بیامد نیاطوس با رومیان
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۷
بخراد برزین بفرمود شاه
که رو عرض گه ساز ودیوان بخواه
همه لشکر رومیان عرض کن
هر آنکس که هستند نوگر کهن
درمشان بده رومیان را زگنج
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۸
مرا سال بگذشت برشست و پنج
نه نیکو بود گر بیازم به گنج
مگر بهره بر گیرم از پند خویش
بر اندیشم از مرگ فرزند خویش
مرا بود نوبت برفت آن جوان
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۹
کنون داستانهای دیرینه گوی
سخنهای بهرام چوبینه گوی
که چون او سوی شهر ترکان رسید
به نزد دلیر و بزرگان رسید
ز گردان بیدار دل ده هزار
[...]