فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۲ - آغاز داستان
یکی پیر بد مرزبان هری
پسندیده و دیده ازهر دری
جهاندیدهای نام او بود ماخ
سخندان و با فر و با یال و شاخ
بپرسیدمش تا چه داری بیاد
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱
چوگستهم وبندوی به آذرگشسپ
فگندند مردی سبک بر دو اسپ
که در شب به نزدیک خسرو شود
از ایران به آگاهی نو شود
فرستاده آمد بر شاه نو
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲
چو خسرو نشست از برتخت زر
برفتند هرکس که بودش هنر
گرانمایگان را همه خواندند
بر آن تاج نو گوهر افشاندند
به موبد چنین گفت کاین تاج وتخت
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳
چو پنهان شد آن چادر آبنوس
بگوش آمد از دوربانگ خروش
جهانگیر شد تابنزد پدر
نهانش پر ازدرد وخسته جگر
چو دیدش بنالید و بردش نماز
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۴
چوبشنید بهرام کز روزگار
چه آمد بران نامور شهریار
نهادند بر چشم روشنش داغ
بمرد آن چراغ دو نرگس بباغ
پسر برنشست از بر تخت اوی
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵
رسیدند بهرام و خسرو بهم
گشاده یکی روی و دیگر دژم
نشسته جهاندار بر خنگ عاج
فریدون یل بود با فر وتاج
زدیبای زربفت چینی قبای
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶
چوخواهرش بشنید کامد ز راه
برادرش پر درد زان رزمگاه
بینداخت آن نامدار افسرش
بیاورد فرمانبری چادرش
بیامد بنزد برادر دمان
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷
وزان روی شد شهریار جوان
چوبگذشت شاد از پل نهروان
همه مهتران را زلشکر بخواند
سزاوار بر تخت شاهی نشاند
چنین گفت کای نیکدل سروران
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۸
وزین روی بنشست بهرام گرد
بزرگان برفتند با او وخرد
سپهبد بپرسید زان سرکشان
که آمد زخویشان شما را نشان
فرستید هرکس که دارید خویش
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۹
ز لشکر گزین کرد بهرام شیر
سپاهی جهانگیر وگرد دلیر
چوکردند و با او دبیران شمار
سپه بود شمشیر زن صد هزار
ز خاقانیان آن سه ترک سترگ
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۰
وزان جایگه شد به پیش پدر
دودیده پراز آب و پر خون جگر
چو روی پدر دید بردش نماز
همیبود پیشش زمانی دراز
بدو گفت کاین پهلوان سوار
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۱
چوبهرام رفت اندر ایوان شاه
گزین کرد زان لشکر کینه خواه
زرهدار و شمشیر زن سیهزار
بدان تا شوند از پس شهریار
چنین لشکری نامبردار و گرد
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۲
چوروی زمین گشت خورشید فام
سخن گوی بندوی برشد ببام
ببهرام گفت ای جهاندیده مرد
برانگه که برخاست از دشت گرد
چو خسرو شما را بدید او برفت
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۳
چو خورشید خنجر کشید از نیام
پدید آمد آن مطرف زردفام
فرستاد و گردنکشان را بخواند
برتخت شاهی به زانو نشاند
بهرجای کرسی زرین نهاد
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۴
چوپیدا شد آن چادر قیرگون
درفشان شد اختر بچرخ اندرون
چو آواز دارندهٔ پاس خاست
قلم خواست بهرام و قرطاس خواست
بیامد دبیر خردمند و راد
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۵
همیبود بندوی بسته چو یوز
به زندان بهرام هفتاد روز
نگهبان بندوی بهرام بود
کزان بند او نیک ناکام بود
ورا نیز بندوی بفریفتی
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۶
همیتاخت خسرو به پیش اندرون
نه آب وگیا بود و نه رهنمون
عنان را بدان باره کرده یله
همیراند ناکام تا باهله
پذیره شدندش بزرگان شهر
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۷
چو بگذشت لشکر بران تازه بوم
بتندی همیراند تا مرز روم
چنین تا بیامد بران شارستان
که قیصر ورا خواندی کارستان
چواز دور ترسا بدید آن سپاه
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۸
ببود اندر آن شهر خسرو سه روز
چهارم چو بفروخت گیتی فروز
بابر اندر آورد برنده تیغ
جهانجوی شد سوی راه وریغ
که اوریغ بد نام آن شارستان
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۹
چوآمد بران شارستان شهریار
سوار آمد از قیصر نامدار
که چیزی کزین مرز باید بخواه
مدار آرزو را ز شاهان نگاه
که هرچند این پادشاهی مراست
[...]