چوگستهم وبندوی به آذرگشسپ
فگندند مردی سبک بر دو اسپ
که در شب به نزدیک خسرو شود
از ایران به آگاهی نو شود
فرستاده آمد بر شاه نو
گذشته شبی تیره از ماه نو
ز آشوب بغداد گفت آنچ دید
جوان شد چو برگ گل شنبلید
چنین گفت هرکو زراه خرد
بتیزی ز بیدانشی بگذرد
نترسد ز کردار چرخ بلند
شود زندگانیش ناسودمند
گراین بد که گفتی خوش آمد مرا
خور و خواب در آتش آمد مرا
ولیکن پدر چون به خون آخت دست
از ایران نکردم سران نشست
هم او را کنون چون یکی بندهام
سخن هرچ گوید نیوشندهام
هم اندر زمان داغ دل با سپاه
بکردار آتش بیامد ز راه
سپاهی بد از بردع و اردبیل
همیرفت با نامور خیل خیل
از ارمینیه نیز چندی سپاه
همیتاخت چون باد با پور شاه
چوآمد ببغداد زو آگهی
که آمد خریدار تخت مهی
همه شهر ز آگاهی آرام یافت
جهانجوی از آرامشان کام یافت
پذیره شدندش بزرگان شهر
کسی را که از مهتری بود بهر
نهادند بر پیشگه تخت عاج
همان طوق زرین وپرمایه تاج
بشهر اندرون رفت خسرو بدرد
بنزد پدر رفت با بادسرد
چه جوییم زین گنبد تیزگرد
که هرگز نیاساید از کارکرد
یکی راهمی تاج شاهی دهد
یکی را بدریا بماهی دهد
یکی را برهنه سروپای و سفت
نه آرام و خواب و نه جای نهفت
یکی را دهد توشهٔ شهد و شیر
بپوشد بدیبا و خز و حریر
سرانجام هردو بخاک اندرند
بتارک بدام هلاک اندرند
اگر خود نزادی خردمند مرد
ندیدی ز گیتی چنین گرم و سرد
ندیدی جهان ازبنه به بدی
اگر که بدی مرد اگر مه بدی
کنون رنج در کارخسرو بریم
بخواننده آگاهی نو بریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از داستان، پیامبری از ایران به نزد خسرو (شاه) میآید و از اوضاع آشوبزده بغداد خبر میدهد. او با چالاکی و شجاعت، تلاش میکند خسرو را از وضعیت بدی که در آن قرار دارد آگاه کند. خسرو با شنیدن خبرها متاثر میشود و به دلشوره و دلهره میافتد. پدر وی، که در جنگ دستانش به خون آغشته شده، از ایران به دنبال کارهای ناپسند رفته و خسرو حالتی بردهوار پیدا کرده است.
سپس خسرو متوجه میشود که سپاهیان بدی از مناطق مختلف، مانند اردبیل و ارمینیه، به سوی بغداد میروند. ایشان به شهر میآیند و بزرگان شهر او را گرامی میدارند و بر تخت عاج مینشینند. خسرو در دل با پدرش گفتگو میکند و به او یادآوری میکند که خوشی و بدی در دنیا همواره در کنار یکدیگر هستند. در نهایت، او به عاقبت کارهای دنیا اشاره میکند و میگوید که رنج و زحمت در راه بزرگ شدن خسرو در انتظار است.
هوش مصنوعی: وقتی که آن مرد با سبکی و آزادگی بر دو اسب سوار شد، جامعه به آذرگشسپ نگاه کرد و او را ستود.
هوش مصنوعی: در شب به نزد خسرو میرود و از ایران آگاهی تازهای کسب میکند.
هوش مصنوعی: پیامبری فرستاده شد تا خبر جدیدی را به شاه برساند، پس از آنکه شبی تاریک گذرانده بود که به ماه نو شباهت داشت.
هوش مصنوعی: در آشفتگیهای بغداد، جوانی که به تماشا نشسته بود، مانند گل شینبلید (یاس) جوان و لطیف شد و شادابی گرفت.
هوش مصنوعی: هر کس که از مسیر حکمت و خرد فاصله بگیرد و به نادانی روی آورد، در حقیقت از آن راه عبور کرده است.
هوش مصنوعی: از کارهای دنیا نترسید، چون ممکن است زندگیاش به خوبی سپری نشود.
هوش مصنوعی: اگر این سخن که تو گفتی برای من خوشایند است، پس خواب و خوراک من در آتش دلالت دارد.
هوش مصنوعی: اما پدر وقتی که دست خود را به خون آغشته کرد، هرگز از ایران دست نکشید و سران آنجا را گرد هم آورد.
هوش مصنوعی: من اکنون همچون یک بنده به او پیوستهام و هر چه او بگوید را با گوش شنوا میپذیرم.
هوش مصنوعی: در زمانی که دل از درد رنج میکشد، گروهی از چهرههای پرخاشگر و شرور به سوی او در آتش و ویرانی حرکت کردند.
هوش مصنوعی: یک گروه از سربازان بدتراز بردع و اردبیل به همراه سربازان معروف و مشهور در حال حرکت بودند.
هوش مصنوعی: از سرزمین ارمینیه نیز گروهی از سربازان با سرعت و قدرت به سمت ما میآمدند، مانند بادی که به تندی میوزد.
هوش مصنوعی: وقتی خبر آمدن خریدار تخت مهی به بغداد رسید، همه از این موضوع مطلع شدند.
هوش مصنوعی: تمام شهر به خاطر آگاهی و دانش خود آرامش پیدا کرد و جهانجو از این آرامش بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: بزرگان شهر به استقبال کسی رفتند که از نظر مقام و بزرگی به مرتبه بالایی رسیده بود.
هوش مصنوعی: بر روی تخت زیبا و باشکوهی که از عاج ساخته شده، همان تاج قیمتی و با ارزش و طوق زرین را قرار دادند.
هوش مصنوعی: خسرو در شهر وارد شد و به پدرش رفت در حالی که سرما به او خورده بود.
هوش مصنوعی: در این دنیا چه چیزی را جستجو میکنیم در حالی که این جهان بیوقفه و بیرحم به کار خود ادامه میدهد و هیچگاه از فعالیت نمیایستد؟
هوش مصنوعی: یکی به دیگری مقام و احترام میبخشد و دیگری را به نعمت و روزی میرساند.
هوش مصنوعی: شخصی وجود دارد که نه تنها لباس بر تن ندارد بلکه از آرامش و خواب نیز بیبهره است و در مکانی پنهان نیست.
هوش مصنوعی: یکی به او امکانات و نعمتهای فراوان میدهد، در حالی که دیگری با ظاهری زیبا و با لباسهای گرانقیمت خود را میآراید.
هوش مصنوعی: در نهایت، هر دو به خاک خواهند رفت و در تاریکی به دام هلاکت گرفتار خواهند شد.
هوش مصنوعی: اگر خودت فردی باهوش و دانا را نپروراندهای، در زندگی هم از دنیا کسی را با این ویژگیها نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا، بدیها را ببینی، بدان که بدی نمیتواند همیشه ماندگار باشد؛ حتی اگر شخصی بد باشد، در نهایت ناپدید خواهد شد.
هوش مصنوعی: اکنون در تلاش هستیم تا دشواریها را در کار شاه تحمل کنیم و به آوازهخوانی که خبر جدیدی دارد گوش فرا دهیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.