گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۳۵

 

در بادیهٔ عشق دویدن چه خوش است

وز عیب کسان نظر بریدن چه خوش است

زین سان که من احوال جهان می بینم

دامن ز زمانه در کشیدن چه خوش است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۳۶

 

عشق است که جمله زینت مردمی است

محروم شدن زعشق نامحرمی است

هر کاو نچشیده است دلش لذت عشق

خر باشد اگرچه صورتش آدمی است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۳۷

 

جز در دل و جان عاشقان جای تو نیست

واندر سر و عقل جز تمنّای تو نیست

گر سوختم از آتش سودات رواست

خامی است که در پختن سودای تو نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۳۸

 

از لذت عشق در جهان خوش تر چیست

جز جان دادن درین میان خوش تر چیست

من دست ندارم از تو گر سر ببُرند

چو پای به عشق در نهادم سر چیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۳۹

 

این خوش پسران که در غمم می دارند

جان تو که هردم به دمم می دارند

دانی که برهنه سر زبهر چه شدند

کشتند مرا و ماتمم می دارند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۰

 

در عالم عشق صادقی باید کرد

با هر چه رسد موافقی باید کرد

در عشق سراسر قدم پیران زد

سر در سر کار عاشقی باید کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۱

 

عشّاق دمی زقید هجران نرهند

تا کام به زیر گام خود در ننهند

گر عاشق مایی زسر خود برخیز

کانجا به گزاف جه به کس می ندهند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۲

 

عشق آمد و صد گونه پریشانی کرد

در چهرهٔ دل هزار ویرانی کرد

ای دل چو رسید غم کجا دانی شد

وی جان چو ضرورت است چه توانی کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۳

 

از دل خبری دیدهٔ غمّاز آورد

واندوه زساز رفته ام باز آورد

نادیده دلم زفتنه ها ایمن بود

عشق آمد و باز فتنه ها باز آورد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۴

 

در عشق مرا زجان و تن نامی ماند

شد بسته زفان و زان سخن نامی ماند

دی من بودم که نام او می بردم

اکنون همه او شدم زمن نامی ماند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۵

 

عشّاق به جان و دل غمت درگیرند

آن روز مباد کز تو دل برگیرند

گویند که زندگی بود از پس مرگ

آن زندگی آن است که پیشت میرند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۶

 

در عشق سری و سرفرازی نخرند

خودبینی و کبر و بی نیازی نخرند

سرمایهٔ عشق عجز و بیچارگی است

کانجا جَلدی و چاره سازی نخرند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۷

 

مردان ره عشق تو جانها دارند

در حجرهٔ درد تو نهانها دارند

با خرقه و ژنده ای به صد پاره مناز

کانجا به جز از خرقه نشانها دارند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۸

 

از عشق تو بوی مختصر نتوان برد

جز درد دل و سوز جگر نتوان برد

بی عشق تو هرک می برد عمر به سر

ضایع تر از آن عمر به سر نتوان برد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۹

 

عشق تو که هرگزم ملولم نکند

در سینهٔ بحر تو نزولم نکند

گفتی که به طعنه رو دری دیگر کوب

با داغ تو هیچ کس قبولم نکند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۰

 

عشقت که زجمله خلق هستی بربود

هشیاری ما به بوی مستی بربود

من بودم و نیم دل به صد خون جگر

وآن نیز غمت به چربدستی بربود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۱

 

[چو]ن عشق ولای خود دمیدن گیرد

جان از همه آفاق رسیدن گیرد

[ج]ایی برسد دیده که در هر نفسی

بی زحمت دیده دوست دیدن گیرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۲

 

در عشق حدیث کفر و ایمان نکند

بر در دربند و بام درمان نکند

آنجا که شه عشق فرو آرد سر

در پای غمش نثار جز جان نکند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۳

 

یا رب که اگر عشق تو افزون گردد

این عاقبت کار دلم چون گردد

عشق تو چو کیمیاست یک ذرّه ازو

بر دل نه که بر کوه نهی خون گردد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۴

 

جز آتش عشق رنگ دل نزداید

جز در غم تو عشق طرب نفزاید

در عشق تو دل دلیر و ثابت باید

یا رب تو دلی بخش که آن را شاید

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۰۸
۱۳۰۹
۱۳۱۰
۱۳۱۱
۱۳۱۲
۶۴۶۲