گنجور

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » مرگ دختر ناکام

 

چو گه فکر شفا می کرد، مأیوسانه می گفت این

به غیر از مرگ دیگر نیست، بر این درد درمانی!

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » مرگ دختر ناکام

 

به ناگه از پس آه و سرشکی چند زد ضجه

که آخر عشق، آیا زین سیه اختر چه می خواهی

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » مرگ دختر ناکام

 

اگر دل بود دادم من، وگر سر بود، بنهادم

به دست خویش افتادم، ز پا آخر، چه می خواهی

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » مرگ دختر ناکام

 

زمان مرگم است ایدر، بنه آسوده ام دیگر

خدا را در دم آخر! ز من دیگر چه می خواهی!

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » مرگ دختر ناکام

 

پس از این ناله او خورد اندکی غلت و دگرگون شد

صدا زد مردم، اینک زین سپس ایدر چه می خواهی

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - نطق لرد معروف!

 

تهی هرگز از آنان، ملک جم نی

که شیرانش برند، از دشمنان پی

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

از کوه (وزو) آنچه که شد خطه (پمپی)

آن به که شود ری

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۴ - بیان رسوم و عادات نوروزی ایرانیان در روزگار باستان

 

که خود این سبز نوروزی ما رسمی است زآن دوران

که ای سبزه فراوانمان نما، این سال نوروزی

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۴ - بیان رسوم و عادات نوروزی ایرانیان در روزگار باستان

 

بلی این سان نیاکانْمان، جهان را سر ببردندی

که دائم نامشان بودی، قرین با فتح و فیروزی

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۴ - بیان رسوم و عادات نوروزی ایرانیان در روزگار باستان

 

همه از شوق سال نو به لب گیرند جام می

که می خوش باد امروز و مبارک باد نوروزی

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۶ - سخن در اتحاد و یگانگی ایرانیان و ترکان و پیروزی این دو ملت در سایه اتحاد و یگانگی

 

ز ظل (طلعت) و (انور) فضای شرق نورانی

همان گونه که تو با طلعت خود، عالم‌افروزی

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۶ - سخن در اتحاد و یگانگی ایرانیان و ترکان و پیروزی این دو ملت در سایه اتحاد و یگانگی

 

بتا بس سود این الفت، ز من ار بشنوی دارد

اگرچه تو زبان من، ندانی و نیاموزی!

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۶ - سخن در اتحاد و یگانگی ایرانیان و ترکان و پیروزی این دو ملت در سایه اتحاد و یگانگی

 

فرا گیریم باز از سر، جهان را سر به سر با هم

به توفیق خداوندی و با اقبال و فیروزی

میرزاده عشقی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۹ - رفوی وقت

 

پارهٔ جان در رگ و بند است و پی

سوزنش کی چاره خواهد کرد، کی

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - گره گشای

 

هر امیری را، روان میشد ز پی

تا مگر پیراهنی، بخشد به وی

پروین اعتصامی
 
 
۱
۱۸۷
۱۸۸
۱۸۹
۱۹۰
۱۹۱
sunny dark_mode