گنجور

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

قولتو غمیزدا چورک، آرپا اونی

کیکلیک و جیران او و یمیز یازگونی

آذر بیگدلی
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۹۵ - دره‌البیضاء

 

که نورانیش در هیچ کونی

نشد آلوده بر ترکیب و لونی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۵ - الرتق

 

دگر هر غیبتی و هر بطونی

از آن تعبیر باشد یا کمونی

صفی علیشاه
 

صامت بروجردی » کتاب نوحه‌های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱۸ - و برای او همچنین

 

در هوای نفس گردد شوق جانبازی فزونی

خویش را وارسته بنمودی ز دونی و زبونی

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲

 

امیرا از مدیح من هزاران پایه افزونی

که هم از وهم بالائی و هم از فکر بیرونی

ندانم کیستی میرا ندانم چیستی چونی

همین دانم که رخشان آیتی ز آیات بیچونی

چو در کف خامه گیری ترجمان سوره نونی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

برتری یافت از آن بر دول بیرونی

چیره شد بر ملک رومی و ماکادونی

ادیب الممالک
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۸ - بر غزل شمس الدین شاهین

 

بوعلی بود پیشم در سلوک مجنونی

دانشم کند اکنون از ارسطو افزونی

سینه بلیناسش طغرلم کند خونی

گشت حاصل شاهین شوکت فلاطونی

طغرل احراری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۷۹ - نوا در ساز جان از زخمهٔ تو

 

نوا در ساز جان از زخمهٔ تو

چسان در جانی و از جان برونی

چراغم ، با تو سوزم بی تو میرم

تو ای بیچون من بی من چگونی

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۴۵ - مرا داد این خرد پرور جنونی

 

مرا داد این خرد پرور جنونی

نگاه مادر پاک اندرونی

ز مکتب چشم و دل نتوان گرفتن

که مکتب نیست جز سحر و فسونی

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۳۹ - چه شیطانی خرامش واژگونی

 

چه شیطانی خرامش واژگونی

کند چشم ترا کور از فسونی

من او را مرده شیطانی شمارم

که گیرد چون تو نخچیر زبونی

اقبال لاهوری
 

ایرج میرزا » رباعی‌ها » شمارهٔ ۱ تا ۳

 

ای وعده تو تمام بوقلمونی

یادآر از آن وعده در بیرونی

از آن همه ثروت وکیل آبادت

یک غاز به من نمی‌دهی ای کونی

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۲

 

نمی‌دانستم ای نامردِ کونی

که منزل می‌کنی در باغِ خونی

ایرج میرزا
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۱ - ایضاً فی رثائه علیه السلام

 

ایکه از زخم فراوان مظهر بیچند و چونی

در حجاب خاک و خون چون شاهد غیب مصونی

آه و وایلا چنان کوبیدۀ سم هیونی

همچو اسم اعظمی که حیطۀ دانش برونی

ویکه با آن تشنه کامی غرقۀ دریای خونی

[...]

غروی اصفهانی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۱۶ - چه شورها

 

ز من مپرس چونی، دلی چو کاسۀ خونی

ز اشک پرس که افشا نمود راز درونی

عارف قزوینی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode