غروی اصفهانی
»
دیوان کمپانی
»
مدایح و مراثی
»
مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام
»
شمارهٔ ۱۱ - ایضاً فی رثائه علیه السلام
ایکه از زخم فراوان مظهر بیچند و چونی
در حجاب خاک و خون چون شاهد غیب مصونی
آه و وایلا چنان کوبیدۀ سم هیونی
همچو اسم اعظمی که حیطۀ دانش برونی
ویکه با آن تشنه کامی غرقۀ دریای خونی
آنچه گویم آنچنانی باز صد چندان فزونی
بانوان را خیمه سر بودی اکنون سرنگونی
خیمه سوزان را نمی گوئی چرا «یا نار کونی»؟
ناز پرورد تو بودم داد از این حال کنونی
عزت و حرمت مبدل شد بخواری و زبونی
سرخ روئی را بسیلی برد چرخ نیلگونی
سرفرازی رفت و شد پامال هر پستی و دونی
از رباب دل کباب آخر نمی پرسید که چونی
یا که از لیلی چرا سرگشتۀ دشت جنونی
عمه ام آن دختر سلطان اقلیم «سلونی»
نیست اندر عالم امکان چو او ذات الشجونی
نیست جز بیمار ما را محرمی یا رهنمونی
ناگهان بشنید از حلقوم شه راز درونی:
شیعتی ما ان شربتم ری عذب فاذکرونی
او سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و روز یک انسان به شدت آسیبدیده و رنجکشیده میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری از خون و خاک، عواطفی چون درد و بیچارگی را به تصویر میکشد. او به سرنوشت تلخ خیمهسوزان و افت عزت و حرمت انسانها اشاره میکند و وضعیت اسفناک بانوان را در این شرایط شرح میدهد. در نهایت، شاعر به یأس و تنهایی خود اشاره کرده و ندا میدهد که در این دنیای غمانگیز، تنها یاد شهیدان و مظلومیت آنها تسلیدهنده است.
هوش مصنوعی: آنکه از دردهای بسیار رنج میبرد و در پوشش خاک و خون پنهان است، مانند شاهدی از عالم غیب است که از هر آسیبی دور و محفوظ است.
هوش مصنوعی: آه و وای، چنان ضربهای از سم یک اسب میخورم که همچون نامی بزرگ، علم و دانش را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: آن کسی که با تشنگی و آرزو در دریای خونی غوطهور است، هرچه بگویم به همان اندازه هم نیست و از آنچه میگویم، صد برابر بیشتر است.
هوش مصنوعی: این شعر به وضعیت دشوار و مصیبتهایی که بر زنان تحمیل شده اشاره دارد. زمانی که بانوان در جایگاهی با احترام بودند و در امنیت زندگی میکردند، اکنون در شرایطی قرار دارند که خیمههایشان (نماد زندگی و هویت آنها) به آتش کشیده شده و خانه و کاشانهشان از بین رفته است. به نوعی پرسشی وجود دارد که چرا در چنین شرایطی به آتش ویرانگر زندگی و ناامنی اشاره نمیشود، به نوعی گلهمندی از بیتوجهی به دردها و رنجهایشان به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: من از مهر و محبت تو پرورش یافتم، اما حالا در وضعی هستم که احترام و عزتم به حقارت و ذلت تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: چهرهی سرخ و تابناک به وسیلهی چرخ آبی رنگ به اوج و عظمت رسید و در نتیجه هر نوع پستی و زبونی را زیر پا گذاشت.
هوش مصنوعی: غمی که در دل دارم، از کسی نمیپرسم که حال و روزم چگونه است یا چرا به خاطر محبوبم دچار آشفتگی و سردرگمی شدهام.
هوش مصنوعی: عمه من آن دختر سلطان سرزمین «سلونی» نیست، زیرا در تمام عالم، هیچ کس به اندازه او غم و اندوه را ندارد.
هوش مصنوعی: در زندگی ما هیچکس وجود ندارد که دردی را که داریم درک کند یا ما را راهنمایی کند. ناگهان از صدای پادشاه، رازی عمیق و درونی شنیدیم.
هوش مصنوعی: هرگاه آب شیرین نوشیدید، به یاد من بیفتید و اگر صدای غریبی یا داغی بیافتید، برای من نوحه کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قالت الکأس ارفعونی کم تحبسونی
ان جسمی فی زجاج بالنوی لا تکسرونی
اجعلوا الساقی خبیرا عارفا عنه سلونی
اننی لست احب المفتری لا تظلمونی
فاذا انتم سکرتم فوق السکر سکرا
[...]
در هوای نفس گردد شوق جانبازی فزونی
خویش را وارسته بنمودی ز دونی و زبونی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.