ز رتق آرم تو را شرحی بتمثال
بود او ز اصل وحدانیت اجمال
بغیر از ماده مقصود از اصل
مرا نبود اگر دانی تو این فصل
مسمی اوست بر عنصر هم اعظم
که بد مرتوق قبل از خالق عالم
شد از بعد ظهور کل مخلوق
خود آنمرتوق مطلق جمله مفتوق
تعینها عیان گشت آنچه لایق
بد اندر ذات مکنون الحقایق
مراد از رتق اجمال نبات است
که قبل از غرس مکنون در نواه است
دگر هر غیبتی و هر بطونی
از آن تعبیر باشد یا کمونی
احدیت توان زو کرد تاویل
که پس در واحدیت یافت تفصیل
ز شأن واحدیت پس در آیات
عیان شد خلقت ارض و سماوات
غرض رتق است آن اصلی هر شیء
عیان زو گشت و مکنون بود دروی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.