گنجور

سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۶ - حکایت

 

چنین گفت بیننده‌ای تیز هوش

چو فریاد و زاری رسیدش به گوش

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۱۵ - حکایت

 

برآوردم از هول و دهشت خروش

پدر ناگهانم بمالید گوش

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۲۲ - حکایت

 

چو باز آمدم زآن تغیر به هوش

ز فرزند دلبندم آمد به گوش:

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب دهم در مناجات و ختم کتاب » بخش ۴ - حکایت

 

برآورده مردم ز بیرون خروش

تو با بنده در پرده و پرده پوش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۷

 

حلقه‌ای از عبادی اندر گوش

خلعتی از یحبهم بر دوش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۸

 

پند سعدی به دل شنو نه به گوش

مزد خواهی به کار کردن کوش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - حکایت

 

شه مسکین از اسب افتاد مدهوش

چو پیلش سر نمی‌گردید در دوش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - حکایت

 

چو خرمن برگرفتی گاو مفروش

که دون‌همت کند منّت فراموش

سعدی
 

سعدی » مواعظ » مثلثات

 

منه گر عقل داری در تن و هوش

اگر مردی ده و بخش و خور و پوش

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۵

 

در عمل کوش و هرچه خواهی پوش

تاج بر سر نه و عَلَم بر دوش

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۶

 

ای خواجهٔ ارسلان و آغوش

فرمانده خود مکن فراموش

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۵

 

یا سخن آرای چو مردم به هوش

یا بنشین چون حیوانان خموش

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۱

 

حدیث عشق از آن بطال منیوش

که در سختی کند یاری فراموش

سعدی
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۷ - برگشتن مولانا از دمشق بروم

 

میزد افغان قوی ببانگ و خروش

بحر عشقش از او بموج و بجوش

سلطان ولد
 
 
۱
۸۷
۸۸
۸۹
۹۰
۹۱
۱۷۵
sunny dark_mode