ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۶
میمون و مبارک است شاها
عزمت که جهان ازوست پر جوش
ای چتر تو را گرفته هر دم
از بهر شرف هوا در آغوش
در موج سپاه ذره فوجت
[...]
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۲۱۶ - القضا و القدر
هر چند که عقل داری و دیده و هوش
ایمن مشو و به دیگران پرده بپوش
کانجا که قضا بر تو کمین بگشاید
نه دیده به کار آیدت آنجا و نه گوش
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۶۹
ای دل چو شراب معرفت کردی نوش
لب بر هم نه سرّ الهی مفروش
در هر سخنی چو چشمهٔ آب مجوش
دریا گردی گر بنشینی خاموش
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن » شمارهٔ ۲۷
در دیدهٔ دیده دیدهٔ دیده بپوش
تا زهر تو قند گردد و نیش تو نوش
یک بودهٔ دیده و بنهاده دو گوش
بینایی مکن دیده و گویای خموش (؟)
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۵۷
هر چند که عقل داری و دیده و هوش
ایمن مشو و به دیگران پرده بپوش
آنجا که قضا بر تو کمین بگشاید
نه دیده به کار آید آنجا و نه گوش
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۲
رشک ایدم از جعد تو ای عشوه فروش
کو روی ترا چنان کشد در اغوش
زین پس نشوم جدا از آن چشمۀ نوش
چون زلف تو تا مرا بود سر بر دوش
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۳
امشب منم و جام می و نوشانوش
فردا بوداع دستها در آغوش
گر دولت وصل پایمردی کردی
بر داشتمی من سر فردا از دوش
سعدالدین وراوینی » مرزباننامه » باب چهارم » مناظرهٔ دیو گاوپای با دانای دینی
متوسّط میانِ صورت و هوش
شده زین سو زبان و زان سو گوش
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳
کردم گذری به میکده دوش
سبحه به کف و سجاده بر دوش
پیری به در آمد از خرابات
کین جا نخرند زرق، مفروش
تسبیح بده، پیاله بستان
[...]
عراقی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ (در میکده میکشم سبویی - باشد که بیابم از تو بویی)
ساقی، ز شرابخانهٔ نوش
یک جام بیاور و ببر هوش
مستم کن، آنچنان که در حال
از هستی خود کنم فراموش
ور خود سوی من کنی نگاهی
[...]
عراقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹ - مثلث
با این همه هم میکوش، زهر از کف او مینوش
چون حلقهٔ او در گوش کردی ز غمش مخروش
عراقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در مرثیهٔ بهاء الدین زکریا
گرچه سهل است این ثنا: بنیوش:
مهری از لطف، عیب ذره بپوش
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۶
برفتم دی به پیشش سخت پرجوش
نپرسید او مرا بنشست خاموش
نظر کردم بر او یعنی که واپرس
که بیروی چو ماهم چون بدی دوش
نظر اندر زمین میکرد یارم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۸
امروز خوش است دل که تو دوش
خون دل ما بخوردهای نوش
ای دوش نموده روی چون ماه
و امروز هزار شکل و روپوش
دل سجده کنان به پیش آن چشم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۱
ما نعره به شب زنیم و خاموش
تا درنرود درون هر گوش
تا بو نبرد دماغ هر خام
بر دیگ وفا نهیم سرپوش
بخلی نبود ولی نشاید
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۹
عقل آمد عاشقا خود را بپوش
وای ما ای وای ما از عقل و هوش
یا برو از جمع ما ای چشم و عقل
یا شوم از ننگ تو بیچشم و گوش
تو چو آبی ز آتش ما دور شو
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۰
مستی امروز من نیست چو مستی دوش
مینکنی باورم کاسه بگیر و بنوش
غرق شدم در شراب عقل مرا برد آب
گفت خرد الوداع بازنیایم به هوش
عقل و خرد در جنون رفت ز دنیا برون
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۱
توبه من درست نیست خموش
من بیتوبه را به کس مفروش
بندهٔ عیبناک را بمران
رحمت خویش را از او بمپوش
تو سمیع ضمیر و فکری و ما
[...]