امروز خوش است دل که تو دوش
خون دل ما بخوردهای نوش
ای دوش نموده روی چون ماه
و امروز هزار شکل و روپوش
دل سجده کنان به پیش آن چشم
جان حلقه شده به پیش آن گوش
هر لحظه اشارتی که هش دار
هش میخواهی ز مرد بیهوش
سرنای توام مرا تو گویی
من در تو فرودمم تو مخروش
از بیم تو گشته شیر گربه
در خاک خزیده صبر چون موش
هر ذره کنار اگر گشاید
خورشید نگنجد اندر آغوش
خورشید چو شد تو را خریدار
ای ذره به نقد نسیه بفروش
باقی غزل مگو که حیفست
ما در گفتار و دوست خاموش
لیکن چه کنم که رسم کهنهست
دریا خاموش و موج در جوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف احساسات عمیق و عشق خود میپردازد. او از دل شاد و خوشحال خود در مقابل محبوب سخن میگوید و به زیبایی و جذابیت او اشاره میکند. شاعر همچنین به نحوه تاثیر محبوب بر روح و جان خود پرداخته و به این نتیجه میرسد که عشق او به محبوب چنان قوی است که حتی از یک ذره نور هم نمیتواند فرار کند. او ضمن بیان این احساسات، به تناقض بین سکوت در مقابل عشق و طغیان در درون اشاره میکند و در نهایت به این نکته میرسد که وضعیت و حالتی عاشقانه در درون او وجود دارد که نمیتواند به راحتی بیان کند.
هوش مصنوعی: امروز دل شاد است زیرا که تو دیشب از غم و اندوه ما بهرهمند شدهای و لذت بردهای.
هوش مصنوعی: ای کسی که دیشب چهرهات همچون ماه بود و امروز هزاران حالت و پوشش مختلف به خود گرفتهای.
هوش مصنوعی: دل با عشق و ارادت، به خاطر زیبایی و جذابیت آن چشم جان، همچون سجدهای در برابرش قرار گرفته و در مقابل آن گوش که متوجه و شنواست، سجدۀ احترام میکند.
هوش مصنوعی: هر لحظه که به دنبال نشانهای هستی که تو را به آگاهی و هوشیاری برساند، باید از شخصی که بیخبر و غافل است، فاصله بگیری.
هوش مصنوعی: من همچون سرنای تو هستم و تو میگویی که من در وجود تو هستم، پس نزن نوا، من در تو فرود آمدهام.
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از تو، شیر مانند گربه شده و در خاک پنهان شده است، در حالی که صبرش مثل موش کوچک است.
هوش مصنوعی: اگر هر ذرهای از وجود باز شود و گشوده گردد، دیگر خورشید در آغوش آن نمیگنجد.
هوش مصنوعی: وقتی خورشید به تو توجه میکند، ای ذره، خودت را به او بفروش و از او بهره ببر.
هوش مصنوعی: بیش از این در مورد غزل صحبت نکن، چون به نظرم بهتر است در گفتار، ما و دوستیام سکوت کنیم.
هوش مصنوعی: اما چه باید کرد وقتی که این یک عادت قدیمی است: دریا آرام است و امواج در حال حرکت و هیجان هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آن زلف نگر بر آن بر و دوش
وان خط سیه بر آن بناگوش
هر دو شده پیش ماه و خورشید
مانندهٔ حاجبان سیهپوش
بیگرمی و بیفروغ آتش
[...]
در عشق تو ای نگار خاموش
بفزود مرا غمان و شد هوش
من عشق ترا به جان خریدم
تو مهر مرا به یاوه مفروش
هرگز نشود غمت ز یادم
[...]
آن خط دمیده بر بناگوش
ماه است ز شب شده زره پوش
درد دل عاشقان بی صبر
رنج تن بی دلان مدهوش
ای روز به روز فتنه باتو
[...]
کیوان علم سیاه بر دوش
در بندگی تو حلقه در گوش
ترسا بچهٔ شکر لبم دوش
صد حلقهٔ زلف در بناگوش
صد پیر قوی به حلقه میداشت
زان حلقهٔ زلف حلقه در گوش
آمد بر ِمن شراب در دست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.