نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۶ - پاسخ خسرو شیرین را
به کام دشمنم کردی نه نیکوست
که بد کاریست دشمن کامی ای دوست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۸ - بیرون آمدن شیرین از خرگاه
چو آمد در کف خسرو دل دوست
برون آمد ز شادی چون گل از پوست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب
اگر با این کهنگرگِ خشنپوست
به صد سوگند چون یوسف شوی دوست
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب
بدان تا هرکه دارد دیدنم دوست
ببیند مغز جانم را در این پوست
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان
درویش نواز و میهمان دوست
اقبال دراو چو مغز در پوست
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - انس مجنون با وحوش و سباع
گفتا که «به پیش من نه نیکوست
کاین دلشده مغز باشد او پوست
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون
مجنون چو بخواند نامهٔ دوست
افتاد برون چو غنچه از پوست
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - آشنا شدن سلام بغدادی با مجنون
با من تو نگنجی اندرین پوست
من خود کشم و تو خویشتن دوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۴ - سبب نظم کتاب
زو طلب کن مرا که فخر من اوست
من کیام؟ بازمانده لختی پوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان
کشته کوه کهابر ساقی اوست
خوردن آب چه ندارد دوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۶ - نامه پادشاه ایران به بهرامگور
این مثل در فسانه سخت نکوست
کهآرزو دشمن است عالم دوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را
هست بسیار فرق در رگ و پوست
از خدا دوست تا خدایی دوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۹ - بر تخت نشستن بهرام به جای پدر
طاعت هیچکس ندارم دوست
به جز از طاعتی که طاعت اوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
چون گل باغ بود مهمان دوست
خنده میزد چو سرخ گل در پوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
پیش چون من حریف مهمان دوست
جای مهمان ز مغز به که ز پوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
جز یکی خوی زشت و آن نه نکوست
کهآرزو خواه را ندارد دوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
بود چون غنچه مهربان در پوست
آشکارا ستیز و پنهان دوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
من که جاندوستم نه جاناندوست
با تو از عیبه برگشادم پوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
ما که دانا شدیم و دانا دوست
دانش ما به زیر دانش اوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
گر ز گرمابه برکشند آن پوست
گلخنی را کسی ندارد دوست