گنجور

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۸ - قصه شکر اصفهانی

 

به بختت هر چه آن گردید طالع

کنندت باز با آن خیر راجع

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

چو برق از ظلمت شب گشت لامع

به خوبی و سعادت گشت طالع

سلیمی جرونی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

هزاران آفرین بر صنع صانع

که کرد از نور وظلمت نور جامع

منم مجموعه ارض و سموات

که روح قدسیم اصل تبایع

میان چار عنصر آفتاب است

[...]

کوهی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹

 

چون گشت مه روی تو طالع ز مطالع

شد از همه سو نور تجلی تولامع

خورشید صفت پرتو حسن تو عیانست

از کعبه و بتخانه و از دیر و صوامع

عکس رخت از پرده هر ذره نماید

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۱۵ - حکایت شیخ سری

 

این بگفت و شد نفس زو منقطع

شد حجاب تن ز روحش مرتفع

اسیری لاهیجی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۱۴
sunny dark_mode