فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس
همه کار جهان در دل شکسته
دل از کام و لبان از خنده بسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
گشاده دل به کام و در ببسته
به مِیْ گرد از رخان خویش شسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
خوشا ویسا به کام دل نشسته
امید اندر دل موبد شکسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
هوا او را به آب مهر شسته
هزاران رشته در پروین گسسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
سمنبر ویس با دایه نشسته
شهنشه پنج در بر وی ببسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
غبار حسرتش بر رخ نشسته
امید وصلتش در دل شکسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
همه کس را کند زخم تو خسته
مرا از خستگی کردی تو رسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
سه یار پاک دل با هم نشسته
درِ کاشانهها چون سنگ بسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
منم از آتش دوزخ برسته
بهشتی گشته با حوران نشسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
در دز با در اندوه بسته
سرِ خُم با سرِ توبه شکسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
تو از بیرون نشسته در ببسته
درون رامین به کام دل نشسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
ببین مهرت بدین درهای بسته
بدو بر، گَرد یکساله نشسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
در خانه بریشان سخت بسته
جهانی دل به درد هر دو خسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
به تخت پادشاهی بر نشسته
چنان گورم به چنگ شیر خسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
بد آن یک ماه رامین دل شکسته
به خان زرد متواری نشسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
ببین چشمم به سیمین تیر خسته
ببین جانم به مشکین بند بسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
قفس را دید در چون سنگ بسته
سرایی کبگ او از بند جسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
بخار بوی خوش چون ابر بسته
به مِیْ گرد از همه گیتی بشسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
به شمشیر جفا شد دلش خسته
به زنجیر بلا شد جانش بسته
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین
پری بندان و زراقان نشسته
ز بهر ویس یکسر دل شکسته