فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
ز تو دیدم فراوان خوب کاری
مگر بخشایش و آمرزگاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
جزای من بس است این شرمساری
بلای من بس است این بردباری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
گمان بردم که تو شیر شکاری
نگیری جز گوزن مرغزاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را
دلی کاو با تو راندی کامگاری
هم از تو چون کشیدی خشم و خواری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را
گهی جستم ز رویت یادگاری
گهی جستم ز هجرت غمگساری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۵ - پاسخ دادن ویس رامین را
گهی جستی ز رویم یادگاری
گهی جستی ز هجرم غمگساری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۸ - پاسخ دادن رامین ویس را
چرا بخشایی از من رهگذاری
که این ایوان موبد نیست باری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۸ - پاسخ دادن رامین ویس را
ز دو زلفت مرا ده یادگاری
ز واشامه مرا ده غمگساری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را
اگرچه بینم از تو درد و خواری
همی دارم امید رستگاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
همی گفت ای دل اندیشه چه داری
اگر دیدی ز یار خویش خواری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
دریغا آن همه اومیدواری
که شد نا چیز چون باد گذاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۴ - پشیمان شدن ویس از کردهٔ خویش
همی بارید چون ابر بهاری
به آب اندر روان همچون سماری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
تو از دیدار چون خرم بهاری
تو از رخسار چون چینی نگاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
نبینی آنکه خود کردی ز خواری
ز من مهر و وفا می چشم داری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
چه بی شرمی و چه زنهار خواری
که مرگ دوستان را خوار داری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۸ - پاسخ دادن رامین ویس را
تو نیز ار بخردی و هوشیاری
چو من باشی و غم در دل نداری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۸ - پاسخ دادن رامین ویس را
اگر صد سال تخم مهرکاری
ازو در دست جز بادی نداری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۰ - پشیمان شدن رامین از رفتن ویس و از پس ویس شدن
به گاه مرگ جویم چون تو یاری
در آن گیتی به هم خیزیم باری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
عروس گل بیامد از عماری
ببرد از بلبلان آرامگاری
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۳ - نالیدن ویس از رفتن رامین و از دایه چاره خواستن
چو رامین یار شایسته تو داری
سزای خسروی و شهریاری