گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۲

 

حساب دین و دل راپاک کن باچشم عیارش

که شب رانیمه خواهد کرد از خط حسن طرارش

دو عالم چون صف مژگان اگر زیرو زبر گردد

من و آن چشم کافر کز رگ خواب است زنارش

به هرجاسرو او در جلوه آید، کبک می سازد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷۱

 

بس که آمیخته ناز بود رفتارش

باشد ایمن ز چکیدن عرق رخسارش

گو بیا سیر رخ و زلف و بنا گوشش کن

هرکه دین و دل و طاقت نبود درکارش

می کند نامه سربسته لب قاصد را

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷۲

 

عندلیبی که به دل هست ز غیرت خارش

نفس صبح قیامت دمد از منقارش

از بهار چمن افروز چه گل خواهد چید؟

می پرستی که نباشد به گرو دستارش

دست از پرورش شاخ امل کوته دار

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷۳

 

در نقاب است و نظر سوز بود دیدارش

آه ازان روز که بی پرده شود رخسارش

نازک اندام نهالی است مرا رهزن دین

که ز موی کمر خویش بود زنارش

نفسی کز جگر سوخته بیرون آید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰۵

 

به خون تپیدن خورشید پر مکرر شد

به یک کرشمه دیگر تمام کن کارش !

مرید مولوی روم تانشد صائب

نکرد در کمر عرش دست گفتارش

گهر ز شرم عرق می کند به بازارش

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰۶

 

نشد ز سیلی خط چشم مست، هشیارش

دگر که می کند از خواب ناز بیدارش

چگونه عاشق ازان روی چشم بردارد؟

که آب، رو به قفا می رود ز گلزارش

ز جان و دل شود از جمله پرستاران

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹۷

 

هرکه بیند به چشم بیمارش

می شود درزمان پرستارش

توبه را می کند خراباتی

لب میگون و چشم خمارش

زندگانی به خضر بخشیده است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در توصیف کابل و مدح نواب ظفرخان

 

خوشا عشرت سرای کابل و دامان کهسارش

که ناخن بر دل گل می زند مژگان هر خارش

خوشا وقتی که چشمم از سوادش سرمه چین گردد

شوم چون عاشقان و عارفان از جان گرفتارش

ز وصف لاله او، رنگ بر روی سخن دارم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۸۳

 

خطی که دمید گرد رخسارش

شد پرده گلیم چشم عیارش

بر خاطر نازکش گران آید

گل تکیه زند اگر به دیوارش

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه

 

ز روز و شب بود ساز دوتارش

که از یک زخمه دارد نغمه بارش

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » مثنوی: آوازه شناس گشت خامه - از دولت این سرودنامه

 

اگر قانون بود از آبشارش

چو موسیقار باشد جویبارش

طغرای مشهدی
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۶ - بازآمدن به تعریف کشمیر

 

چمن جوید زکات از کوهسارش

که باشد بر کمر نقد بهارش

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۷ - اوصاف دلربایی باغ فرح‌بخش

 

جدا گردد چو آب از چشمه‌سارش

کشد دریا به عزت در کنارش

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۷ - تعریف ورود شاهجهان به کشمیر

 

ز بس حسن ازل رفته به کارش

نمانده بهر خوبان دیارش

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۸ - تعریف تخت سلطنتی و تاریخ ساخت آن

 

قضا می‌کرد چون گوهرنگارش

نیامد اختر گوهر به کارش

قدسی مشهدی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵ - ایضاً فی نعت

 

رواج نقد توحید از عیارش

طفیلش گنج هستی، بل نثارش

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۴ - در بیان احوال سیتا

 

چو بی کرمی نباشد حب ه کارش

نیرزد حب ه ای صد حب ه زارش

ملا مسیح
 
 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۲۲
sunny dark_mode