گنجور

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۴ - در مرثیۀ نصرة الدین اتسز

 

ز مرگ شاهزاده نصرة الدین

نه دل را ماند قوت ، نه زبان را

جهانی بود در انواع مردی

که داند مرثیت گفتن جهان را؟

وطواط
 

عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل خامس - شرح ارکان پنجگانۀ اسلام

 

گر آب زنی بدیده آن میدان را

روبی بمژه درگه آن سلطان را

صد جان بدهی برشوه آن دربان را

گوید که خطر نباشد آنجا جان را

عین‌القضات همدانی
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در مدح امیر سید مجدالدین ابوطالب

 

زان پس که قضا شکل دگر کرد جهان را

وز خاک برون برد قدر امن و امان را

در بلخ چه پیری و جوانی بهم افتاد

اسباب فراغت بهم افتاد جهان را

چون بخت جوان و خرد پیر گشادند

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در مدح عمادالدین فیروز شاه

 

باز این چه جوانی و جمالست جهان را

وین حال که نو گشت زمین را و زمان را

مقدار شب از روز فزون بود بدل شد

ناقص همه این را شد و زاید همه آن را

هم جمره برآورد فرو برده نفس را

[...]

انوری
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲

 

همی تا بقا ممکن است آسمان را

بقا باد سلطان سلطان نشان را

خداوند عالم که بفزود رتبت

زتختش زمین را ز تاج آسمان را

شهنشاه سنجر که بستد به خنجر

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴

 

لب تو طعنه زند گوهر بدخشان را

رخ تو طیره کند اختر درفشان را

به بوسه لب تو تهنیت کنم دل را

به دیدن رخ تو تربیت دهم جان را

به جان تو که پرستیدن تو کیش من است

[...]

ادیب صابر
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶ - در سابقه نظم کتاب

 

چه طرز آرم که ارز آرد زبان را؟

چه برگیرم که در گیرد جهان را؟

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان

 

فراخی باد از اقبالش جهان را

ز چتر‌ش سربلندی آسمان را

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان

 

چنان در دل نشاند آن دلستان را

که با جانش مسلسل کرد جان را

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق

 

کمر بستم به عشق این داستان را

صلای عشق در دادم جهان را

نظامی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۳۴
sunny dark_mode