گنجور

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۳ - در نموداری جان در اعیان فرماید

 

ترا کی عاشقی خوانم که جان را

ببازی در بر جان و جهان را

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۹ - هم در این معنی بنوع دیگر فرماید

 

در آن خمخانه بنگر سالکان را

فداکردی بکلی جسم و جان را

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید

 

دمی وصلی ز کل بخشم تو جان را

که پنهان کردم اندر تو عیان را

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۱ - در نموداری سر توحید به هر نوع

 

درین دنیاست بیشک عاشقان را

که بیشک صورتی بیند آن را

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید

 

بکن همره تو علم عارفان را

که تا همره شوی تو صالحان را

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید

 

هر آنکس کو نظاره کرد جان را

طلاقی داد او ملک جهان را

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید

 

نموداری نمودی سالکان را

نمود اینجایگه او جان جان را

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

خبر کن از من اینجا سالکان را

که بشنفتی همه شرح و بیان را

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۰ - در عین ذات وصفات وقدرت و قوّت اسرار الهی فرماید

 

چو منصور تو میخواهم که جان را

برافشانم ابر خلق جهان را

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

چنانت عاشقند ای جان که جان را

نمییابند خود را و نشان را

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

نشاید عشق جانان ناتوان را

کسی باید که در بازد جهان را

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

از او واصل کنم من عاشقان را

بعزّ آن گه رسانم سالکان را

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

دهد آن جام معنی سالکان را

که تا بیهوش بیند جان جان را

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

که سّری بود بهر عاشقان را

که در بازند مهر جسم و جان را

عطار
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۳۴
sunny dark_mode