گنجور

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » جواب پدر

 

پدر بگشاد مُهر از حقّهٔ لعل

دُر افشان گشت و کرد این قصّه را نقل

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۵

 

ای واقعهٔ عشقِ تو کاری مشکل

خورشیدِ رُخَت فتنهٔ جان، غارتِ دل

هرکاو نَفَسی بدید خورشیدِ رُخَت

دیوانه بوَد اگر بماند عاقل

عطار
 

عطار » نزهت الاحباب » بخش ۱۱ - غزل

 

ای پر آتش داشته پیوسته دل

هر شکایت کان ز ما داری بهل

بار عشق روی ما برجان منه

تا نگردی در غم هجران خجل

چشم راهی می‌کشم زوتر بیا

[...]

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

روزحشر از بهر مشتی بی عمل

امتی او گوید و بس زین قبل

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

هرک بود از انبیا و از رسل

جمله با دین تو آیند از سبل

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

مهدی اسلام و هادی سبل

مفتی غیب و امام جز و کل

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

عقلِ مادرزاد کن با دل بَدَل

تا یکی بینی اَبَد را با اَزَل

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت کوف » حکایت کوف

 

هر دلی کز عشق زر گیرد خلل

در قیامت صورتش گردد بدل

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت صعوه » حکایت صعوه

 

گر تو یعقوبی به معنی فی‌المثل

یوسفت ندهند کمتر کن حیل

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت غافلی که عود می‌سوخت

 

محو گردد صورت آفاق کل

عزها کلی بدل گردد به ذل

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مرگ ققنس

 

تا بدانی تو که از چنگ اجل

کس نخواهد برد جان چند از حیل

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتگوی شیخ غوری با سنجر

 

شیخ غوری، آن به کلی گشته کل

رفت با دیوانگان در زیر پل

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » سخن دیوانه‌ای دربارهٔ عالم

 

چون سراین حقه برگیرد اجل

هر که پر دارد بپرد تا ازل

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » بیان وادی فقر

 

گر پلیدی گم شود در بحر کل

در صفات خود فروماند بذل

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » سخن عاشقی که بر خاکستر حلاج نشست

 

بعد از آنش محو کرده محو کل

زان همه عزت درافکنده بذل

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » سی‌مرغ در پیشگاه سیمرغ » سخن عاشقی که بر خاکستر حلاج نشست

 

بعد از آن او را بقایی داده کل

عین عزت کرده بر وی عین ذل

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم

 

ز شوقش کوه رفته پای در گل

بمانده واله و حیران و بی دل

عطار
 
 
۱
۲
۳
۳۳