عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » جواب پدر
پدر بگشاد مُهر از حقّهٔ لعل
دُر افشان گشت و کرد این قصّه را نقل
عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۵
ای واقعهٔ عشقِ تو کاری مشکل
خورشیدِ رُخَت فتنهٔ جان، غارتِ دل
هرکاو نَفَسی بدید خورشیدِ رُخَت
دیوانه بوَد اگر بماند عاقل
عطار » نزهت الاحباب » بخش ۱۱ - غزل
ای پر آتش داشته پیوسته دل
هر شکایت کان ز ما داری بهل
بار عشق روی ما برجان منه
تا نگردی در غم هجران خجل
چشم راهی میکشم زوتر بیا
[...]
عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
چون نبود از انبیاء و از رسل
هیچ کس یک جزویی از کل کل
عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
هرک بود از انبیا و از رسل
جمله با دین تو آیند از سبل
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت زاهدی خودپسند که از مردهای احتراز جست
جسم تو جزوست و جانت کل کل
خویش را عاجز مکن در عین ذل
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت غافلی که عود میسوخت
محو گردد صورت آفاق کل
عزها کلی بدل گردد به ذل
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مرگ ققنس
تا بدانی تو که از چنگ اجل
کس نخواهد برد جان چند از حیل
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خسروی که به استقبالش شهر را آراسته بودند و او فقط به آرایش زندانیان توجه کرد
اهل زندان را نبود از جزو و کل
هیچ چیزی نیز الا بند و غل
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتگوی شیخ غوری با سنجر
شیخ غوری، آن به کلی گشته کل
رفت با دیوانگان در زیر پل
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » سخن دیوانهای دربارهٔ عالم
چون سراین حقه برگیرد اجل
هر که پر دارد بپرد تا ازل
عطار » منطقالطیر » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ » سخن عاشقی که بر خاکستر حلاج نشست
بعد از آنش محو کرده محو کل
زان همه عزت درافکنده بذل
عطار » منطقالطیر » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ » سخن عاشقی که بر خاکستر حلاج نشست
بعد از آن او را بقایی داده کل
عین عزت کرده بر وی عین ذل
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
ز شوقش کوه رفته پای در گل
بمانده واله و حیران و بی دل