عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۵
ای صبا برگرد امشب گرد سر تاپای او
صد هزاران سجده کن در عشق یک یک جای او
جان ما را زندهٔ جاوید گردانی به قطع
گر نسیمی آوری از زلف عنبرسای او
گر سر انگشت بی حرمت به زلف او بری
[...]
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
روی عالم پر شد از غوغای او
خلق را از حد بشد سودای او
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار مردی پاکدین
هرک صید وای خود شد وای او
گم شود از وای سر تا پای او
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت ذالنون که چهل مرقع پوش را که جان داده بودند دید
بعد از آن چون محو شد اجزای او
پای و سر گم شد ز سر تا پای او
عطار » منطقالطیر » بیان وادی فقر » حکایت پروانگان که از مطلوب خود خبر میخواستند
چون گرفت آتش ز سر تا پای او
سرخ شد چون آتشی اعضای او
عطار » منطقالطیر » فیوصف حاله » حکایت ابوسعید مهنه با قایمی که شوخ بر بازوی او میآورد
این جوابی بود بر بالای او
قایِم افتاد آن زمان در پای او
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۳ - در نکوهش مفتی میفرماید
رو تو گردی باش اندر پای او
تادری یابی تو از دریای او
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴۳ - حکایت بر روح صاحب الولایة و بیان آنکه هر که او را شناخت، صاحب دل است و هرکه او را نشناخت گرفتار آب و گل
اهل دل دانند معنیهای او
در سر مردان بود سودای او
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
هرکه او از دل شده مولای او
سر نهم صد بار زیر پای او
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۰ - تنبیه در آنکه از غیرببری و بخود روی آوری تا درحجاب نمیری
هر که دنیا دار شد ای وای او
خود مرا رحم است بر فردای او
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۵ - فی فضیلة حسن رضی اللّه عنه
سرخدید از خون جان صد جای او
هر که شد درخون جانش وای او
عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
سرنگون نه پای در دریای او
در شکن با شیوه و سودای او
عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل
کز عرق آغشته گشتی جای او
وان عرق خون بود سر تا پای او
عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
چون نبودی خلق را پروای او
عاقبت غالب شدی سودای او
عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
چون بدیدم دار چوبین جای او
بوسه زان دادم خوشی بر پای او
عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
دید در زنجیر سر تا پای او
گل شده از اشک خونین جای او
عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۱ - المقالة العشرون
مانده ام شوریده در سودای او
قطرهٔ میجویم از دریای او
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
دیگری آن باز کرد از پای او
بست بر پا خفت بر بالای او
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
چون بدامن خشک کردی پای او
تر شدی از چشم خون پالای او
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
میگریست از آتش سودای او
بوسه میزد هر نفس بر پای او