گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۵

 

ای صبا برگرد امشب گرد سر تاپای او

صد هزاران سجده کن در عشق یک یک جای او

جان ما را زندهٔ جاوید گردانی به قطع

گر نسیمی آوری از زلف عنبرسای او

گر سر انگشت بی حرمت به زلف او بری

[...]

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود

 

روی عالم پر شد از غوغای او

خلق را از حد بشد سودای او

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار مردی پاک‌دین

 

هرک صید وای خود شد وای او

گم شود از وای سر تا پای او

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت ذالنون که چهل مرقع پوش را که جان داده بودند دید

 

بعد از آن چون محو شد اجزای او

پای و سر گم شد ز سر تا پای او

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » حکایت پروانگان که از مطلوب خود خبر می‌خواستند

 

چون گرفت آتش ز سر تا پای او

سرخ شد چون آتشی اعضای او

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۳ - در نکوهش مفتی می‬فرماید

 

رو تو گردی باش اندر پای او

تادری یابی تو از دریای او

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۰ - تنبیه در آنکه از غیرببری و بخود روی آوری تا درحجاب نمیری

 

هر که دنیا دار شد ای وای او

خود مرا رحم است بر فردای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۵ - فی فضیلة حسن رضی اللّه عنه

 

سرخدید از خون جان صد جای او

هر که شد درخون جانش وای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۸ - الحكایة ‌و التمثیل

 

سرنگون نه پای در دریای او

در شکن با شیوه و سودای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

کز عرق آغشته گشتی جای او

وان عرق خون بود سر تا پای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

چون نبودی خلق را پروای او

عاقبت غالب شدی سودای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

چون بدیدم دار چوبین جای او

بوسه زان دادم خوشی بر پای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

دید در زنجیر سر تا پای او

گل شده از اشک خونین جای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۱ - المقالة العشرون

 

مانده ام شوریده در سودای او

قطرهٔ میجویم از دریای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

دیگری آن باز کرد از پای او

بست بر پا خفت بر بالای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

چون بدامن خشک کردی پای او

تر شدی از چشم خون پالای او

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

میگریست از آتش سودای او

بوسه میزد هر نفس بر پای او

عطار
 
 
۱
۲