گنجور

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتگوی سالک ژنده‌پوش با پادشاه

 

لیک چون من سر دین بشناختم

نفس سگ را هم خر خود ساختم

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی توحید » حکایت عاشقی که در پی معشوق خود را در آب افکند

 

گفت من خود را در آب انداختم

زانک خود را از تو می‌نشناختم

عطار
 

عطار » بی‌سرنامه » بخش ۳

 

جسم خود را در ره حق باختم

سر معنی را به جان بشناختم

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۴ - مناجات

 

مناجاتم بنام مرتضا ختم

که او بوده میان اولیا ختم

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت

 

گفت تا امروز من جان باختم

کفرو ایمان را زهم نشناختم

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت

 

مدرسه با چند مسجد ساختم

خانقه هم چند طرح انداختم

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۹ - در شرح حال خود فرماید

 

من امام خود زخود بشناختم

و آنگهی دنیا و دین در باختم

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۹ - درضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار او فرماید

 

من وجود خویش را انداختم

جان خود را پیش جانان باختم

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة

 

چون از این سر ذرهٔ نشناختم

عاقبت از عجز سر در باختم

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

گفت تااکنون که مینشناختم

گاو را قربان تو میساختم

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

با جنون از بهر او در ساختم

تادلم یکبارگی پرداختم

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

گفت در کشتی چو سرافراختم

سرکشان را سرنگون انداختم

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

مرد گفتا گر وزارت ساختم

نقد عمرم در ره تو باختم

عطار
 
 
۱
۲