عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت
عقل و جان و دین و دل درباختم
تا کمال ذرهای بشناختم
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتگوی سالک ژندهپوش با پادشاه
لیک چون من سر دین بشناختم
نفس سگ را هم خر خود ساختم
عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » حکایت عاشقی که در پی معشوق خود را در آب افکند
گفت من خود را در آب انداختم
زانک خود را از تو مینشناختم
عطار » منطقالطیر » بیان وادی فقر » حکایت مفلسی که عاشق پسر پادشاه شد و بدین گناه او را محکوم به مرگ کردند
هرچ گاهی بردم و گه باختم
جمله در آب سیاه انداختم
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت
گفت تا امروز من جان باختم
کفرو ایمان را زهم نشناختم
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت
مدرسه با چند مسجد ساختم
خانقه هم چند طرح انداختم
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۹ - در شرح حال خود فرماید
من امام خود زخود بشناختم
و آنگهی دنیا و دین در باختم
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۵ - در سوخت و کشتن اهل خلاف درویشی را بجهة ذکر حدیث الولایة افضل من النبوة
من تن خود را باو انداختم
روح خود را من مجرّد ساختم
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۳۱ - قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «الدنیا جیفة وطالبها کلاب»
من ز بهرت ره ز جوهر ساختم
وندر آن جوهر بمظهر تاختم
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۰ - تنبیه ارباب غفلت، و بیان احوال و دریافت خود، و نصیحت نمودن غافلان
ورنه من راهت ز معنی ساختم
سحر ایمان را در او پرداختم
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۱ - تمثیل در رعایت ادب نمودن، و از عبادت و معرفت غافل نبودن، و مغرور نبودن بطاعت، و تقصیر نمودن در طلب، و تنبیه نمودن حضرت امام جعفر صادق علیه السلام شیخ داود طائی را برعایت ادب
من دعا از زحمت خود ساختم
ز آن بصورت روزه را پرداختم
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۹ - درضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار او فرماید
من وجود خویش را انداختم
جان خود را پیش جانان باختم
عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة
چون از این سر ذرهٔ نشناختم
عاقبت از عجز سر در باختم
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
گفت تااکنون که مینشناختم
گاو را قربان تو میساختم
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
با جنون از بهر او در ساختم
تادلم یکبارگی پرداختم
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
گفت در کشتی چو سرافراختم
سرکشان را سرنگون انداختم
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
مرد گفتا گر وزارت ساختم
نقد عمرم در ره تو باختم
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۱ - در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را
اسب را در راه احمد تاختم
جان خود در راه احمد باختم