سالک آمد وانگهش از سر قدم
چون قلم شد سرنگون پیش قلم
گفت ای منشی اسرار آمده
ناقد گفتار و کردار آمده
ای بوقت کودکی همچون مسیح
هم معزّ و هم متین و هم فصیح
قوس قدرت را توئی زه لاجرم
گشت نازل زین سبب نون و القلم
حق تعالی هم بتو تعلیم داد
هم ز قدرت احسن التقویم داد
اولین استاد اسرار قدم
تو شدی موجود از کتم عدم
پای از سر کردهٔ سر از زفان
میخرامی از شبه گوهرفشان
گه گهر داری نثار و گه شکر
گاه خطت درّ و گاهی آب زر
هست در تاریکیت آب حیات
نی شکر بالحق توئی باری نبات
پادشاهیِ تو مطلق آمدست
خط تو جمله محقق آمدست
در حقیقت بی مجاز و عیب و ریب
ملهم لوح دلی نقاش غیب
درد من بین باز کن بر من دری
سر غیبم گوی و در جنبان سری
زین سخن جان قلم شد تافته
گشت از تیغ زفان بشکافته
گفت آخر من کیم اسرار را
سر بریده میدوم این کار را
گرچه آبی روشن و کامل بود
چون نداند ناودان غافل بود
من چو ناوم وآب روشن میرود
لیک دورم ز آنچه بر من میرود
من کمر بسته بدیدار آمدم
سرنگون از شوق این کار آمدم
پس زفان گشته قلم بی روی و راه
میروم وانگاه در آب سیاه
چون از این سر ذرهٔ نشناختم
عاقبت از عجز سر در باختم
شرح حال دلپذیر من شنو
باورم دار و صریر من شنو
یا چو من حیران طریق خویش گیر
یا قلم در من کش و ره پیش گیر
سالک آمدپیش پیر و گفت حال
تا شد آگاه آن امام حال و قال
پیر گفتش هست در حضرت قلم
رای قدرت کار بخش بیش و کم
ذرهٔ با ذرهٔ گر کار داشت
نقش آن نوک قلم داند نگاشت
تانگردد از قلم نقشی عیان
ذرهٔ برخود نجنبد در جهان
چون قلم را داعی رفتن بخاست
کارها از رفتن او گشت راست
کرد دایم سرنگونی اختیار
می نیاساید دمی از درد کار
چون به لذت در رسید او از الم
غرقهٔ آن نور شد جف القلم
هرکه او در کار بسیاری برفت
آخر الامرش نکوکاری برفت
چون قلم شو راست در رفتار خویش
تا بکام خود رسی در کار خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، یک سالک به سوی پیر wisdom خود میرود و از حالات و تجربیات خود در مسیر سلوک صحبت میکند. او از برکات و نعمتهای علم و دانایی برخوردار شده و به توصیف قدرت و مقام قلم و نوشتهها میپردازد. سالک به قدرتهای موجود در عالم و ارتباط آنها با قلم اشاره میکند و میگوید که باید در مسیر صحیح حرکت کرد و از درد و رنجها به لذت و نور برسد. پیر به او میآموزد که هر ذرهای در عالم نقش خاصی دارد و از حرکت قلم، کارها به سامان میرسد. در نهایت، سالک تشویق میشود تا در رفتار خود راستزا باشد و به هدف نهایی خود نایل آید.
هوش مصنوعی: سالک به جایی رسید که در ادامه مسیرش، به خاطر ادب و تواضع، خود را مانند قلم فروتن میبیند و به احترام قلم، سرش را به زیر میآورد.
هوش مصنوعی: گفت: ای نویسندهی رازها، تو که برای بررسی سخنان و اعمال آمدهای.
هوش مصنوعی: در دوران کودکی، تو مانند مسیح هستی؛ هم با عظمت و هم با وقار و هم با بیانی شیوا.
هوش مصنوعی: قدرت تو به قدری بزرگ و گسترده است که به خاطر آن، از مرتبهات کاسته شده و به وسعتی محدودتر رسیدهای. به همین دلیل است که از نون و قلم صحبت میشود.
هوش مصنوعی: خداوند به تو علم و دانش آموخت و همچنین از قدرت عالیترین شکل آفرینش به تو عطا فرمود.
هوش مصنوعی: تو اولین کسی هستی که رازهای قدمهای من را میدانی و وجودت از عدم به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی میپردازد که فرد در پی زیبایی و جاذبهای خاص است. او از سر و فکر خود فاصله گرفته و بیشتر به لذتها و زیباییهای ظاهری توجه دارد، انگار که خود را در میان جواهری درخشان، که شب را روشن میکند، غرق کرده است. احساس او ترکیبی از شگفتی و سرخوشی ناشی از تماشا و تجربة زیبایی است.
هوش مصنوعی: گاهی زیباییهای تو مانند گوهر نازنین است و گاهی شیرینیات مانند شکر. گاهی خطوط چهرهات همچون مروارید است و در مواقعی دیگر مانند طلا درخشان است.
هوش مصنوعی: در دل تاریکی زندگی، نشانی از آب حیات وجود دارد؛ همچون شکر که تو را به حقیقت نزدیک میکند و تو را به مانند گیاهی دلپذیر میسازد.
هوش مصنوعی: سلطنت تو بینظیر و کامل است و نوشتههای تو همگی حقیقت را بیان میکنند.
هوش مصنوعی: در واقع، بدون هیچگونه نقص و شک، الهامدهندهای است که دل را مانند یک تابلو نقاشی میکند.
هوش مصنوعی: درد و رنج من را برایم بیان کن و پردههای پنهان را کنار بزن، به من بگو چه اتفاقی در حال رخ دادن است و نشانهها را برایم روشن کن.
هوش مصنوعی: به خاطر این کلام، جان من مانند قلم به تپش درآمد و از تیغ زبانم شفاف و روشن شد.
هوش مصنوعی: او میگوید که سرانجام، من کیستم که اسرار را فاش کنم و به راحتی از این کار میگذرم.
هوش مصنوعی: هرچند آسمان آبی و زیباست، اما کسی که بیخبر است، مانند ناودانی است که از وجود باران غافل مانده است.
هوش مصنوعی: من مانند ناوم به سمت آب زلال میروم، اما از آنچه بر من میگذرد و اتفاق میافتد، دور هستم.
هوش مصنوعی: من با اراده و آمادگی به دیدار تو آمدهام و از شدت شوق و عشق به این دیدار، به حالت خم شده و تحت فشار حضور تو قرار دارم.
هوش مصنوعی: از زبان قلم که بیهدف و بیروش حرکت میکند، میگویم و در این حین به سوی آب سیاه میروم.
هوش مصنوعی: از آغاز وجودم، نتوانستم ذرهای از خود را بشناسم و در نهایت، به خاطر ناتوانیام، شکست خوردم.
هوش مصنوعی: داستان خوشایند من را بشنو، به من اعتماد کن و صدای دل من را بشنو.
هوش مصنوعی: یا مثل من سرگردان باش و راه خود را پیدا کن، یا این که با قلمی که در دست داری، من را راهنمایی کن و به سوی مقصدی هدایت کن.
هوش مصنوعی: سالک به پیش پیر رفت و حال خود را بیان کرد تا آن امام متوجه وضعیت او شد.
هوش مصنوعی: پیر به او گفت: در پیشگاه قلم، قدرتی وجود دارد که میتواند کارها را به اندازهای که میخواهد، تقسیم کند و تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: اگر هر ذرهای به هم بپیوندد و کار کند، تنها نوک قلم میداند که چگونه این نقش را به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: تا نامی از قلم بر روی کاغذ بیفتد، در آن لحظه ذرهای هم در دنیای اطرافش حرکت نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که قلم احساس کرد باید به سفر برود، کارها به راه درست افتادند.
هوش مصنوعی: او همیشه در حال از دست دادن اختیار خود است و هیچ لحظهای از درد و سختی کار خود آسوده نیست.
هوش مصنوعی: هنگامی که او به خوشی و لذت دست یافت، از رنج و درد خود غرق در آن نور شد و نوشتن متوقف شد.
هوش مصنوعی: کسی که در کارهای زیاد و مختلف شرکت میکند، در نهایت به نتیجهای خوب و شایسته دست خواهد یافت.
هوش مصنوعی: با دقت و آگاهی در رفتارهای خود عمل کن تا به آنچه میخواهی در زندگی برسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.