گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۹ - الحكایة ‌و التمثیل

 

پای در مسجد نهاد آن سرفراز

کان جوان را بود هنگام نماز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

سال و مه خون میخوری در حرص و آز

مینهی این را لقب عمری دراز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

حق تعالی گفت با موسی براز

گر ببارانست قومت را نیاز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

میخورد سوگند و میگوید براز

من نخواهم کرد خاک از خویش باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

زآنکه از رفتن رهت گردد دراز

عاقبت اینجات باید گشت باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

ذبح کردند و بخوردندش بناز

آمدند آنگه بلشگرگاه باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

گرچه رفتند آن همه یک دلنواز

شد بسبقت پیش آن تابوت باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

گفت با آن دلبران دلنواز

هرکه آن تابوتم آرد پیش باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

چون منی را کی بدین باشد نیاز

گفت ای خسرو مکن قصه دراز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

تا دمی بر تخت بنشینی بناز

میمزن چون مینیاری خورد باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۱ - المقالة ‌الثامنه

 

لوح بفکن ای چو کرسی سر فراز

با دبیرستان نخواهی رفت باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

مردمان پیشش شدندی دلنواز

پس بدادندیش آن آئینه باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

برگشادی پرده از آئینه باز

تا چو بیرون آمدی خلق از نماز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

گفت من بیش از همه عمری دراز

سجده عادت کرده ام زانگاه باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

بازگشت و سوی او آورد باز

شد گرسنگی سلیمان را دراز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

بود ذوالنون را مریدی پاکباز

هم بمعنی اهل دل هم اهل راز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

شیخ چون بشنود ازآن سرگشته راز

گفت امشب ترک کن کلی نماز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

مدت چل سال جانی غرق راز

پاسبان حجرهٔ دل بود باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

چون بسوی خانه بردندش فراز

او مرقع برکشید و گشت باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

تا نخواهی دید در اول گداز

نیست درآخر ترا ممکن نواز

عطار
 
 
۱
۶۰
۶۱
۶۲
۶۳
۶۴
۷۴