شاه دین محمود سلطان جهان
داشت استادی بغایت خرده دان
بود نام او سدید عنبری
ای عجب کافور مویش بر سری
شاه یک روزی بدو گفت ای مقل
وتعز من تشاء و تذل
آیت زیباست معنی بازگوی
از عزیز و از ذلیلم راز گوی
پیر گفتش گوئیا ای جان من
آیتی در شأن تست و آن من
قسم من عزست و آن تست ذل
تو بجزوی قانعی و من بکل
کوزهٔ دارم من و یک بوریا
فارغم از طمطراق و از ریا
تا که در دنیا نفس باشد مرا
بوریا وین کوزه بس باشد مرا
باز تو بنگر بکار و بار خویش
ملک و پیل و لشگر بسیار خویش
آن همه داری دگر میبایدت
بیشتر از پیشتر میبایدت
من ندارم هیچ و آزادم ز کل
تو بسی داری دگر خواهی ز ذل
پس مرا عزت نصیب است از حبیب
بی نصیبی تو زعزت بی نصیب
ای دریغا ترک دولت کردهٔ
خواریت را نام عزت کردهٔ
بار هفت اقلیم در گردن کنی
عالمی را قصد خون خوردن کنی
تا دمی بر تخت بنشینی بناز
میمزن چون مینیاری خورد باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به گفتوگو بین شاه محمود و یک پیر میپردازد. شاه از پیر میخواهد تا معنی آیات «عزت» و «ذلت» را برایش توضیح دهد. پیر به او میگوید که او خود را به «عزت» میبیند، در حالی که شاه با تمام سلطنت و قدرتش در واقع دچار ذلت است. پیر تاکید میکند که او با وجود اینکه هیچ چیز ندارد، از قید و بندهای دنیا آزاد است و همین آزادی به او عزت میبخشد. در مقابل، شاه با تمامی سلطنت و داراییهایش، همیشه در تلاش برای حفظ قدرت و مقامش است و در نهایت نمیتواند از ذلت و اضطراب رهایی یابد. این شعر به تقابل بین آزادی معنوی و قدرت مادی پرداخته و نشان میدهد که عزت واقعی در داشتن تعلقات و قدرت نیست، بلکه در آزادی روح و بینیازی است.
هوش مصنوعی: شاه دین محمود، سلطانی که بر جهان تسلط داشت، معلمی بسیار خردمند و با دانش داشت.
هوش مصنوعی: نام او مانند عنبر خوشبو و قوی است؛ جالب است که موی او هم بویی شبیه کافور دارد.
هوش مصنوعی: شاه روزی به او گفت: ای مقل، هر جا که بخواهی برو و هر کسی را که بخواهی تحقیر کن.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی اشاره دارد و از کسی میخواهد که درباره معانی عمیق و زیبای زندگی و تجربههای خود سخن بگوید. همچنین به این نکته اشاره دارد که میتوان در دل هر شکوهی، رازهایی نهفته باشد، چه در حالتی که احساس عزت و سربلندی داریم و چه وقتی که به ذلت و ناامیدی دچار شدهایم.
هوش مصنوعی: پیر به او گفت: ای عزیز من، نشانهای از بزرگی و مقام تو در این کلام وجود دارد و آن من هستم.
هوش مصنوعی: من به عزت خود قسم میخورم و تو در ذلت خود خوشحال نیستی و من از هر چیزی راضی نیستم.
هوش مصنوعی: من یک کوزه و یک بوریای ساده دارم و از بزرگمنشی و تظاهر دور هستم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در این دنیا زندگی میکنم و نفس میزنم، داشتن یک تکه حصیر و یک کوزه آب برای من کافی است.
هوش مصنوعی: دوباره به کار و زندگی خود نگاه کن، با توجه به همه چیزهایی که داری، از جمله زمین و قدرت و سپاه خود.
هوش مصنوعی: تو باید از آنچه که داری، بیشتر داشته باشی و پیشرفت کنی.
هوش مصنوعی: من هیچچیز ندارم و از همه چیز آزاد هستم، اما تو بسیار داری و در عوض، خواستههایی از ذلت و نیاز داری.
هوش مصنوعی: پس من از محبوبم عزت و منزلت یافتهام، در حالی که تو به دلیل نبودن عشق و دوستی، از این عزت بینصیب ماندهای.
هوش مصنوعی: ای افسوس، ترک این پیوند دنیوی را کردهای و به جای آن نام و مقام عزت را برگزیدهای.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی بر دوش خود بار جهان را برداری و هدفی مانند خونریزی در سر داشته باشی، باید عواقب آن را نیز در نظر بگیری.
هوش مصنوعی: به مدت کوتاهی بر تخت سلطنت نشسته و از آن لذت ببر، زیرا لحظهای که مانند شمعی کوچک به خاموشی میرسی، همه چیز به پایان میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.