عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱ - المقالة السابعة و الثلثون
سالک آتش دل شوریده حال
شد ز خیل حس برون پیش خیال
گفت ای در اصل یک ذات آمده
پنج محسوست مقامات آمده
تو یکی و جملهٔ پاک و نجس
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل
بوعلی دقاق آن شیخ جهان
شد بنزدیک مریدی میهمان
آن مرید از عشق او میسوخت زار
کرده بودش روزگاری انتظار
شیخ بنشست آن مرید نونیاز
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
کاملی گفتست کز بیم گناه
گر نبودی پیش حاصل رنج راه
یا زجان کندن بلا بودی و بس
یا عذاب گور بودی پیش و پس
یا صراطستی و یا میزانستی
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
خواندمحمود را سر بی خویشئی
عاشقی را مانده در درویشئی
عاشق درویش بود و سوخته
سینهٔ همچون چراغ افروخته
گفت ای درویش با من راز گوی
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
یک شبی میگفت یحیی ابن المعاد
گر مرا بخشند دوزخ در معاد
هیچ عاشق را نسوزم تا ابد
زانکه صد ره سوختست او از احد
هر که او یکبار نه صد بار سوخت
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
در رهی میشد سلیمان با سپاه
دید جفتی صعوه را یک جایگاه
هر دو عشق یکدگر میباختند
هر دو با دل سوختن میساختند
گاه این یک ناز کرد و گاه آن
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل
در مناجات آن بزرگ کاردان
گفت ای دانندهٔاسرار دان
کور گردان خلق را در رستخیز
پس مرا جاوید چشمی بخش نیز
تا نبیند هیچکس جز من ترا
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
یوسف صدیق در زندان شاه
دید روح القدس را آنجایگاه
گفت ای سر تاقدم جان نفیس
در چه کاری تو دراینجای خسیس
در میان عاصیان چون آمدی
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل
کرد محمود از برای احترام
یک شبی آزاد بسیاری غلام
گفت خواهی ای ایاز اینجایگاه
تاکند آزادت امشب پادشاه
دست زد در زلف ایاز ماهروی
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل
در رهی میرفت بس زیبا زنی
دید مردی چشم زن چون رهزنی
چشم زن در چشم زخمی ره زدش
تیر مژگان برجگر ناگه زدش
زن روان شد مرد بر پی شد روان
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل
رفت دزدی در سرای رابعه
خفته بود آن مرغ صاحب واقعه
چادرش برداشت راه در نیافت
باز بنهاد و بسوی در شتافت
بازبرداشت و بیامد ره ندید
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل
شد مگر معشوق طوسی ناتوان
در عیادت رفت پیشش یک جوان
فاتحه آغاز کرد آنجایگاه
تا دمد بادی بران مجنون راه
گفت اگر دادم بخواهی داد تو
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل
بود محمود و حسن در بارگاه
گشته هم خلوت وزیر و پادشاه
نه یکی آمد نه یک تن راه خواست
نه گدائی قرب شاهنشاه خواست
هیچکس در دادخواهی ره نجست
[...]