گنجور

عطار » سی فصل » بخش ۱

 

یکی پیری مرا آواز می‌داد

که ای عطار از دست تو فریاد

جهان بر هم زدی و فتنه کردی

به دیوار مذاهب رخنه کردی

تو گفتی آنچه احمد گفت باهو

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲

 

مر او را در جهان بس عاشقانند

که بر وی هر زمان جانها فشانند

مر او را عاشقان بسیار باشند

سراسر واقف اسرار باشند

همه در عشق او باشند مجنون

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۳

 

طریق فقر دان راه سلامت

در این ره باش ایمن از ملامت

تو گر خواهی حدیث فقر و فخری

تو اندر فقر شاه برو بحری

حقیقت شاه درویشان را هند

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۴

 

چه شد منصور مأمور شریعت

بمعنی دید اسرار حقیقت

مرید جعفر صادق به جان بود

ثنای حضرتش ورد زبان بود

سجود درگه آن شاه کردی

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۵

 

ز حال قاضی و مفتی چه پرسی

چو ایشان نیست اندر عرش و کرسی

به خود بربسته دین مصطفی را

نمی‌داند حقیقت خود خدا را

به ظاهر میروند راه شریعت

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۶

 

بگویم با تو تا حق را که دیده است

کدامین قطره در دریا رسیده است

هر آنکس در حقیقت راه بین شد

بمعنی واقف اسرار دین شد

به دین مصطفی او راه جوید

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۷

 

مسلمانی بود راه شریعت

نمی‌دانم شریعت از حقیقت

شریعت از ره معنیست ای دوست

حقیقت را بمعنی اوست چون پوست

شریعت پوست مغز آمد حقیقت

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۸

 

بگویم با تو سری ای سخندان

ازین عالم کجا خواهد شدن آن

دگر گویم فنای او کدام است

چو فانی شد بقای او کدام است

چو انسان رفت پاک از ملک عالم

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۹

 

بدان کانسان کامل انبیا بود

ولی بهتر ز جمله مصطفی بود

به عالم انبیا بسیار بودند

نه جمله واقف اسرار بودند

ولیکن شش پیمبر در طریقت

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۰

 

کسی از زهد و تقوی شد مسلم

که پشت پا زد او بر هر دو عالم

نباشد غیر حق اندر دل او

مقام قرب وحدت منزل او

شناسد از ره وحدت خدا را

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۱

 

محمد چون ز پیش خلق برخاست

امامت خلق عالم را ازو راست

ز بعد مصطفی حیدر امام است

ترا ایمان و دین از وی تمام است

امام است مرتضی و آل یاسین

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۲

 

تو ناجی را نمی‌دانی ز هالک

نمی‌دانی درین ره کیست مالک

حدیثی مصطفی گفته در این باب

بگویم با تو این اسرار در یاب

چنین فرمود کز بعد من امت

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۳

 

علوم دین بگویم با تو ای یار

تو این اسرار از من گوش میدار

علوم باطنی را گوش میدار

علوم ظاهری فرموش میدار

ز علم باطنی ای یار انور

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۴

 

بگویم با تو از احوال گردون

که تا بینی بمعنی سر بیچون

چنین میدان که این چرخ مدور

که گردان شد بامر پاک داور

بگردد روز و شب این چرخ دوّار

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۵

 

تو لذات جهان و حشمتش دار

حقیقت حشمت دنیا ست آزار

زر و زن هم بمعنی نیست لذت

بود اندر حقیقت رنج و محنت

تو لذات جهان لذات دین دان

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۶

 

بگویم با او سر عدل ای دوست

اگر دانی طریق عدل نیکوست

کسی را عدل باشد اندر این راه

که او باشد ز اصل کار آگاه

گزیند او طریق مصطفی را

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۷

 

حقیقت بحر کل دریای نور است

همه جائی که آن مأوای نور است

توی یک قطرهٔ از بحر توحید

بیکتائی نگر بگذار تفرید

تفکر کن که آخر از کجائی؟

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۸

 

ز حال نوح و کشتی بازگویم

به پیش عارفان این راز گویم

حقیقت نوح دان هادی مطلق

بود معنی کشتی دعوت حق

کسی کو دعوت حق را پذیرد

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۹

 

مسلّم گشت او را ملک و خاتم

بفرمانش درآمد هر دو عالم

بفرمانش همه دیو و پری بود

مر او را از بهشت انگشتری بود

علی را بود بنده همچو سلمان

[...]

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۰

 

بگویم احتساب احوال با تو

سراسر باز گویم حال با تو

حقیقت احتسابت کار دین است

حساب تو برب العالمین است

بباید احتساب خویشتن کرد

[...]

عطار
 
 
۱
۲