عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » المقالة التاسع عشر
ششم فرزند آمد دل پر اسرار
ز الماس زبان گشته گهربار
پدر را گفت آن خواهم همیشه
که باشد کیمیا سازیم پیشه
اگر یابم بعلم کیمیا راه
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » جواب پدر
پدر گفتش که حرصت غالب آمد
دلت زان کیمیا را طالب آمد
چه خواهی کرد دنیای دَنی را
سرای مَکر و جای دشمنی را
که دنیا هست زالی هفت پرده
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱) حکایت آن حیوان که آن را هَلوع خوانند
عطا گفتست آن مرد خراسان
که حیوانیست با صد کوه یکسان
پس کوهی که آن را قاف نامست
مگر آنجایگه او را مقامست
بر او هفت صحرا پر گیاهست
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۲) حکایت عیسی علیه السلام
مگر روح الله آن شمع دلفروز
به گورستان گذر میکرد یک روز
ز گوری نالهای آمد به گوشش
دل از زاریّ آن آمد به جوشش
دعا کرد آن زمان تا حق تعالی
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۳) حکایت نوشروان عادل
چنین گفتست نوشروانِ عادل
که گر میری ز درویشی قاتل
ترا بهتر بوَد آن زخمِ شمشیر
که از نان فرومایه شوی سیر
مشو با اهلِ دنیا در ستیزه
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۴) حکایت در ذمّ دنیا
چنین دادست صاحب شرع فتوی
که هر کو یک سخن گوید ز دنیی
به پانصد سال ره کانرا شمارست
ز جنّت دور افتد، این چه کارست
ز دنیا یک سخن، خود چون بوَد آن
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۵) حکایت در ذمّ دنیا
چنین گفتست آن پاکیزه گوهر
که دینی دوست از سگ هست کمتر
چو مرداریست این دنیای غدّار
سگان هنگامه کرده گردِ مردار
چو سگ زان سیر شد بگذارد آنرا
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۶) گفتار عبّاسۀ طوسی در دنیا
چنین گفتست عبّاسه که دنیی
چو مُرداریست در گلخن بمعنی
چو زین مردار شیران سیر خوردند
پلنگان آمدند و قصد کردند
پلنگان چون بخوردند و رمیدند
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۷) گفتار جعفر صادق
چنین کردند اصحاب ولایت
ز لفظ جعفر صادق روایت
که ویرانیست این دنیای مردار
وزو ویران ترست آن دل بصد بار
که او ویرانهٔ دنیا گزیند
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۸) حکایت یحیی معاذ رازی
مگر یحیی معاذ آن مردِ محرم
براهی بر دهی بگذشت خرّم
یکی گفتش که هست این ده دهی خوش
زبان بگشاد یحیی همچو آتش
کزین خوشتر دل مردیست بالغ
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۹) حکایت در ذمّ دنیا
یکی پرسید ازان دانای فتوی
که چه بهتر بوَد از مالِ دنیی
چنین گفت او که مالی کان نباشد
که گر باشد به جز تاوان نباشد
که گر مالی ز دنیا افتد آغاز
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۰) حکایت شاهزاده و عروس
یکی شه زادهٔ خورشید فر بود
که بینائی دو چشم پدر بود
مگر آن شاه بهرِ شاه زاده
عروسی خواست داد حُسن داده
بخوبی در همه عالم مَثَل بود
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۱) حکایت ابرهیم علیه السلام
نوشته در قصص اینم عیان بود
که ابرهیمِ پیغامبر چنان بود
که بودی چل هزارش از غلامان
سگی آن هر غلامی را بفرمان
قلاده جمله را زرّین ولیکن
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۲) حکایت حلّاج با پسر
پسر را گفت حلّاج نکوکار
بچیزی نفس را مشغول میدار
وگرنه او ترا معزول دارد
بصد ناکردنی مشغول دارد
که تو در ره نهٔ مرد قوی ذات
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۳) در معنی آن که غیبت گناهی بزرگ است
چنین نقلست در توراة کان کس
که او غیبت کند، آنگاه ازان پس
ازان توبه کند، آخر کسی اوست
که در صحن بهشتش ره دهد دوست
وگر خود توبه نکند اوّلین کس
[...]
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۴) سخن گفتن آن مرد در غیبت
بزرگی بود میگفت و شنود او
بسی گرد جهان گردیده بود او
یکی گفتش که ای دانای دمساز
کرا دیدی کزو گوئی سخن باز
چنین گفت او که گشتم هفت اقلیم
[...]