گنجور

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

یا میکده را دربند این رند شرابی را

یا چشم بپوش امشب مستی و خرابی را

تا گرد وجودم را بر باد فنا ندهد

از دست نخواهد داد این آتش آبی را

یکباره پریشان کرد ما را چو پریشان کرد

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

بر باد فنا تا ندهی گرد خودی را

هرگز نتوان دید جمال احدی را

با خود نظری داشت که بر لوح قلم زد

کلک ازلی نقش جمال ابدی را

جان‌ها فلکی گردد، اگر این تن خاکی

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

تا نشوئید به می دفتر دانایی را

نتوان پای زدن عالم رسوایی را

سرنوشت ازلی بود که داغ غم عشق

جای دادند به دل لاله صحرایی را

آنکه سر باخت به صحرای جنون می‌داند

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

گردون چو زد لوای ولایت به بام ما

سامان گرفت شرع پیمبر به نام ما

در نعت این بس است که روح‌الامین پاک

آرد سلام بارو رساند پیام ما

ای خواجه بندگی به مقامی رسانده‌ایم

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

باز آهنگ جنون کردیم ما

عقل را از سر برون کردیم ما

جز فنون عشق کآن آیین ماست

سربه‌سر ترک فنون کردیم ما

در طریق عشق تسلیم و رضا

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

از یک خروش یا رب شب زنده‌دارها

حاجت روا شدند هزاران هزارها

یک آه سرد سوخته جانی سحر زند

در خرمن وجود جهانی شرارها

آری دعای نیمه‌شب دلشکستگان

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

ز دست عقل به رنجم بیار جام شراب

بنای عقل مگر گردد از شراب خراب

برو به کوی خرابات و می‌پرستی کن

که این کلید نجات است و آن طریق صواب

لطیفه‌های نهانی رسد به گوش دلم

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

هر دلی کز تو شود غمزده، آن دل شاد است

هر بنایی که خراب از تو شود آباد است

ره به ویرانه عشق آر و برو در بر بند

عقل را خانه تعمیر، که بی بنیاد است

کمر بندگی عشق نبندد به میان

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

به کیش اهل حقیقت کسی که درویش است

به یاد روی تو مشغول و فارغ از خویش است

ز پوست تخت و کلاه نمد مکن منعم

که در دیار فنا تخت و تاج درویش است

به تیر غمزه و نازت ز هر کنار بسی

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

دوشینه سخن از خم آن زلف دوتا رفت

دل بسته او گشت و روان از بر ما رفت

گویند جدایی نبود سخت ولیکن

بر ما ز فراق تو چه گویم که چه‌ها رفت

طوفان تنوری که از او مانده اثرها

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

دلی که در خم آن زلف تابدار افتاد

چو شبروان سر و کارش به شام تار افتاد

هوا عبیر فشان شد مگر گذار صبا

به زیر حلقه آن زلف مشگبار افتاد

به دام زلف تو تنها نه من گرفتارم

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

ترک من از خانه بی‌حجاب برآمد

ماه صفت از دل سحاب برآمد

عاقبتم شد وصال دوست میسر

دیده بختم دگر ز خواب برآمد

عشق ندانم چه حالت است که از وی

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

تا چند سرگران ز مدار جهان شوم

تا چند از مدار جهان سرگران شوم

در بین ما و دوست به جز خود حجاب نیست

آن به که بگذرم ز خود و از میان شوم

زندان تن گذارم و این خاکدان دون

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

ما سال‌ها مجاور میخانه بوده‌ایم

روز و شبان به خاک درش جبهه سوده‌ایم

با رخش صبر وادی لا را سپرده‌ایم

اندر فضای منزل الّا غنوده‌ایم

پا از گلیم کثرت دنیا کشیده‌ایم

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

دی مغبچه‌ای گفت که ما مظهر یاریم

سر تا به قدم آینهٔ روی نگاریم

ما نقطه پرگار وجودیم ولیکن

گاهی به میان اندر و گاهی به کناریم

ما سرّ انالحق به جهان فاش نمودیم

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

خیز و رو آور به معراج یقین

بی براق و رفرف و روح‌الامین

نیستی معراج مردان خداست

نیست معراج حقیقت غیر از این

سرنوشت عاشقان یکسر بلاست

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

ز نام بهره نبردیم غیر بدنامی

ز کام صرفه نبردیم غیر ناکامی

شکست شیشه تقوی ز سنگ رسوایی

گسست سجه طاعت به دست بدنامی

بیار باده که این آتش سلامت‌سوز

[...]

۹ بیت
وحدت کرمانشاهی