کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
دوش با من نگار من آن کرد
که به صد سال عذر نتوان کرد
زلف پُربند خود به دستم داد
حلّ آن مشکلاتم آسان کرد
قصب از پیش ماه دور انداخت
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹
ای باد صبا خبر چه داری؟
از زلف بتم اثر چه داری؟
از غمزۀ او دلم جدانیست
زان بیماران خبر چه داری؟
گر مردم چشم من نیی تو
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - وله ایضاً
ای طلعت تو عید بزرگ جهانیان
ایّام عید و فصل شریفت خجسته باد
دایم همای همّتت از فرط ارتقا
مسکن فراز بیضۀ افلاک جسته باد
هر گردکز شد آمد خیل زمانه خاست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱ - وله ایضا
منعم بهاء دین که به ذات تو قائمست
هر چ آن ز جنس دانش و فضل و براعتست
کشتی به آب لطف بسی تخم مردمی
زان بر خوری به کام که اصل این زراعتست
در خدمت وزیر ز بهر صلاح من
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۰ - بمدح الملک شمس الدّین ایتغمش
خسرو تاج بخش شاه جهان
که زتیغش زمانه بر حذرست
تحفۀ چرخ سوی او هردم
مژدۀ فتح و دولتی دگرست
رای او پیرو دولتش برناست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۸ - و له ایضاً
ای بلند اختری که همت تو
سر بهفت آسمان فرو نارد
باز گیر امل چو گل دامن
ابر کلک تو چون گوهر بارد
با همه پردلیّ خود خورشید
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۱۰ - وله ایضا
اینت سردی که این زمستان کرد
که همه کاره ما پریشان کرد
تاختن کرد لشکر بهمن
خانه بر خلق همچو زندان کرد
آب را تخته بند کرد به جوی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۱۸ - وله ایضا
مژده ای دل که کار دیگر شد
و انچه می خواستی میسّر شد
یار از راه جور برگردید
مشفق و مهربان و چاکر شد
کار اگر بسته بد گشایش یافت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - وله ایضا
کسی که او نظر عقل در زمانه کند
چنان سزد که همه کار عاقلانه کند
بر آنچه خاطر موری ازو بیازارد
اگر خود آب حیاتست از آن کرانه کند
قناعتست و مروّت نشان آزادی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۵۸ - وله ایضا
ایا شگرف نوالی که در زمین و زمان
نشان مثل تو اوهام دوربین ندهند
دمی نباشد کاجرام چرخ چون دل من
به خدمت قدمت بوسه بر زمین ندهند
ستارگان که بر افلاک اسمشان علمست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۹۵ - ایضا له
دوش با طبع خویشتن گفتم
که چه داری؟ بیار شعری تر
گفت من همچو سنگ خشک شدم
در من از نم نماند هیچ اثر
گر تو بسیار سر زنی بر سنگ
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۴۰ - وله ایضا
نسیب و مدح و تقاضا فزون زده قطعه
درین دو روزه به هر خواجهای فرستادم
کم از جوایی باشد به راست یا به دروغ
خدای داند اگر کس به خیر و شر دادم
بسی نکوهش خود میکنم که بیهوده
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۳۱ - ایضا له
آن ریش فلان مزد قانی
ریشیست عظیم باستانی
بسیار، چو حادثات گیتی
نا خوش، چو بلای ناگهانی
در هم ، چو دلش ز تنگ عیشی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۱ - وله ایضا
پیشوای علما خسرو دانشمندان
ای که بر اهل معانی بسزا پادشهی
لشکر فقر شود منهزم از ساحت دهر
چون کند خیل سخا از سر کلکت سیهی
آتشین شعله برآید به سر آب حیات
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۵ - فی مدح ابن بدرالدّین باسمعیل
بنامیزد چنان فرّخ لقایی
که گویی سایۀ پرّ همایی
چو بگشایی زبان لبها ببندی
چو در بندگی قبا گیتی گشایی
بشمشیر تو نصرت را تفاخر
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - وله ایضاً فیه
ای ز دستت آز را سرمایهای
ذکر حاتم با کفت افسانهای
ذات پر معنیّ تو اندر جهان
صورت گنجیست در ویرانهای
آشکارا پیش ذهن و خاطرت
[...]