نسیب و مدح و تقاضا فزون زده قطعه
درین دو روزه به هر خواجهای فرستادم
کم از جوایی باشد به راست یا به دروغ
خدای داند اگر کس به خیر و شر دادم
بسی نکوهش خود میکنم که بیهوده
برین گروه چرا راز خویش بگشادم
هرار...خر اندر... زن همه شان
اگر دهند وگرنه چو اندر افتادم
دریغ روز جوانی که در محالاتش
به باد دادم و او نیز داد بر بادم
ز عمر آنچه بهین بود رفت و در همه عمر
به کام خویش یکی روز نیست بر یادم
قیاس آنچه بماندست از آنچه شد میکن
تو گیر خود که رسد زندگی به هفتادم
به عمر مانده اگر شادی است مردم را
من از زمانه به عمر گذشته بس شادم
ز فنّ شعر به یکبارگی شدم بیزار
که آبروی برد هر زمان به بیدادم
اگر هوس بود آن راز سر برون کردم
وگر طمع بود آن را ز دست بنهادم
خدای عزّوجل مان قناعتی بدهاد
که راستی را من زین طمع به فریادم
اگر نه آفت این حرص مردهریگ بود
چه فرق زشت و نکو و خراب و آبادم؟
به پای بر سر هر سفله ایستادن چیست؟
چو از تتّبع لذّات باز ایستادم
چو راستیّ و زبانآوریست پیشهٔ من
چو سرو و سوسن کم زان که بینی آزادم
ازین سپس شرف عرض خود نگه درام
که گو شمال بدین پند داد استادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این قطعه شعری، شاعر به تأملات درباره زندگی و گذر زمان میپردازد. او به این میاندیشد که در دو روز گذشته به بسیاری از افراد مدح و تمجید فرستاده، اما از خود سوال میکند که آیا این کار به خوبی یا بدی انجام شده است. او به خود انتقاد میکند که چرا رازهایش را فاش کرده و به یاد میآورد که جوانیاش را در کارهای غیرمفید و بیهوده سپری کرده است. شاعر اشاره میکند که در طول عمرش، لحظات شاد به یادش نمیآید و در نهایت از هنر شعر و غزل زده شده و از حریص بودن به مال و تمایلات دنیوی بیزار است. او امیدوار است که خداوند قناعت را در دلش نهادینه کند، زیرا زندگی را بدون حرص و لذتهای زودگذر میپسندد. شاعر در پایان به شرف و آبرو اشاره میکند و بر لزوم حفظ آن در کنار صداقت تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: در این دو روز، من درخواستم را به هر کسی که قابل احترام بود فرستادم و در عوض، برای خودم هم احترام و ستایشی خواستم.
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که در مورد رفتار آدمی، چه درست باشد و چه نادرست، فقط خداست که از نیات و نیتهای او خبر دارد. اگر من در مورد خوب و بد کسی حرفی زدهام، نمیدانم که این قضاوت چقدر صحیح است.
هوش مصنوعی: اکثر اوقات خود را سرزنش میکنم که چرا بدون دلیل به این جمع اینگونه رازهایم را افشا کردهام.
هوش مصنوعی: هرچند که همه تغییرات و حوادث به نظر میرسد ممکن است به خوبی پیش بروند، اما اگر در موقعیت سختی قرار بگیرم، اوضاع میتواند کاملاً متفاوت شود.
هوش مصنوعی: ای کاش روزهای جوانیام را که در چیزهای غیرممکن و بیهوده سپری کردم، هدر نمیدادم. جوانی هم به من پاسخ داد و این روزها را از من گرفت.
هوش مصنوعی: تمام عمرم از بهترین لحظات گذشت و هیچ روزی را به کام خود نگذراندم که به یادم بیاید.
هوش مصنوعی: به آنچه باقی مانده از گذشته توجه کن و با دقت زندگی خود را تنظیم کن تا به سن هفتاد سالگی برسی.
هوش مصنوعی: اگر عمرم به پایان نزدیک باشد و شادی در آن باشد، من از گذشته و تجربههایی که در این دنیا داشتهام، خوشحالم و راضیام.
هوش مصنوعی: من به طور ناگهانی از هنر شعر خسته شدم، چون هر بار که به آن پرداختم، آبرویم را به خطر انداخته است.
هوش مصنوعی: اگر تمایل داشتم، آن راز را فاش میکردم و اگر به دنبال منفعت بودم، آن را رها میکردم.
هوش مصنوعی: خداوند قناعتی به ما بدهد که انسان را از طمع و چشمداشت به دیگران نجات دهد.
هوش مصنوعی: اگر این میل و حرص به دنیا وجود نداشت، چه تفاوتی داشت بین چیزهای زشت و نیک، و میان بناهای خراب و آباد؟
هوش مصنوعی: ایستادن بر سر هر کسی که حقیر و بیارزش است، چه فايدهای دارد؟ وقتی که من از دنبال کردن لذّتها دست کشیدم.
هوش مصنوعی: من فردی هستم که به صداقت و سخنوری بسیار اهمیت میدهم، مانند سرو و سوسن همیشه آزاد و رها هستم.
هوش مصنوعی: از این پس به جایگاه و ارزش خود احترام بگذار و حواست را جمع کن، زیرا استاد من به من نکتهای مهم آموخته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه داد سخن در زمانه من دادم
ستاره وار زمانه نمی دهد دادم
زمانه گرچه زمن یافته است روزی داد
چرا به من ندهد آنچه من بدو دادم
رهی نماند زنظم سخن که نسپردم
[...]
دریغ کز نظرِ دوستان بیفتادم
به هرزه عمرِ گرامی به باد بر دادم
درین عذاب که بر من عدو ببخشاید
کسی نمی رسد از دوستان به فریادم
خلافِ عقل بود گر نگویمش که چه باد
[...]
بدانک بوی تو آورد صبحدم بادم
وگرنه از چه سبب دل بباد می دادم
عنان باد نخواهم ز دست داد کنون
ولی چه سود که در دست نیست جز بادم
مرا حکایت آن مرغ زیرک آمد یاد
[...]
زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم
دهد شکوفه ز موی سفید خود یادم
شمیم سنبل و بوی گلم ز باد چه سود
چنین که عمر گرانمایه رفت بربادم
چو شاخ میوه که آرد شکوفه پیش از برگ
[...]
دهد جدایی یاران رفته بر بادم
اگر نه یاد سخنشان رسد به فریادم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.