دوش با من نگار من آن کرد
که بصد سال عذر نتوان کرد
زلف بر بند خود بدستم داد
حلّ آن مشکلاتم آسان کرد
قصب از پیش ماه دور انداخت
آفتابی ز صبح تابان کرد
بشکر خنده چون دهان بگشاد
پسته را دل زرشک بریان کرد
لکشر حسن او ز بسیاری
هر کجا برگذشت ویران کرد
هر دلی را که نقش دید ز دور
بروی از غمزه تیر باران کرد
زلف پر بند را ز هم بگشاد
خاطر مشک از آن پریشان کرد
چشم جادوش ریش دلها را
نوش دار و زنیش پیکان کرد
یک جهان آرزوی گرسنه را
دهن او بهیچ مهمان کرد
عالمی جاودان کافر را
بحدیثی لبش مسلمان کرد
از سر لطف و از خداوندی
هر چه این بنده گفت فرمان کرد
بر خلاف طبیعت خویان
هر چه می خواستم همه آن کرد
ساعتی بود و پس بعزم شدن
قامت سرو را خرامان کرد
سرورا از شکوفه ساخت غلاف
ماه را شهر بند کتّان کرد
زیر یک چادر آن همه فتنه
من ندانم چگونه پنهان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و魅یّت معشوق خود سخن میگوید که چقدر تأثیرگذار و جادویی است. او از رخدادهایی که در یک شب عاشقانه بین او و معشوقش اتفاق میافتد، روایت میکند. معشوق با زلفهای مشکی و زیبا، تمامی افکار و دلهای周围 را مجذوب خود میکند و تأثیر عمیقی بر آنها میگذارد. خندهاش دلها را شاد میکند و هر جا که میرود، زیبایی و ویرانی به همراه دارد. شاعر به وضوح از قدرت و سحر این معشوق میگوید که میتواند حتی دلهای کافر را به سمت ایمان سوق دهد. در نهایت، او توصیف میکند که چگونه معشوق با ظرافت و زیبایی خود همه چیز را به شگفتی میکشاند و یک فضای عاشقانه و اسرارآمیز میسازد.
هوش مصنوعی: دیشب معشوقم کاری کرد که هیچ عذر و بهانهای، حتی بعد از صد سال، نمیتواند آن را توجیه کند.
هوش مصنوعی: زلف آن معشوق بر دستان من افتاد و این کار به من کمک کرد تا مشکلاتم را به راحتی حل کنم.
هوش مصنوعی: قصب از دور ماه بلند شده و آفتاب را از صبح روشن به پیش کشیده است.
هوش مصنوعی: زمانی که پسته دهانش را باز کرد و شکافش را نشان داد، مثل لبخندی که گشوده میشود، دل زرشک را به حالت شعف و شادی برانگیخت.
هوش مصنوعی: لشکر زیبایی او به قدری زیاد است که هر جا که رد شود، آنجا را ویران میکند.
هوش مصنوعی: هر دلی که به چشمش نقشی زیبا میبیند، از دور مورد هدف تیر نگاه معشوق قرار میگیرد و از غم عشق آزار میبیند.
هوش مصنوعی: موهای زلف او را از هم باز کرد و بویی خوش از مشک به مشام رسید که حالت خلسه و پریشانی را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: چشم سحرآمیز او باعث تسکین دلها و التیام دردها میشود، و چنان پرنفوذ است که میتواند بر دلها تاثیرگذار باشد.
هوش مصنوعی: یک دنیا آرزوهای ناپخته و بینظم، به زبان او هیچگونه پذیرایی از مهمانان نکرد.
هوش مصنوعی: یک عالم همیشه کافر، با گفتن یک حدیث به زبانش مسلمان شد.
هوش مصنوعی: به خاطر مهربانی و از روی ارادت، هر چیزی که این بنده به زبان آورد، مورد قبول قرار گرفت و انجام شد.
هوش مصنوعی: به طور غیرمنتظره و برخلاف رفتارهای عادی و طبیعی دیگران، هر آنچه که من خواستم، او به انجام رساند.
هوش مصنوعی: مدتی گذشت و سپس با اراده خود، قامت سرو را به آرامی و ناز به حرکت درآورد.
هوش مصنوعی: سرور از شکوفهها غلافی برای ماه درست کرد و شهر را با پارچههای کتان زینت بخشید.
هوش مصنوعی: زیر یک چادر، آن همه آشفتگی و مشکل را نمیدانم چگونه پنهان کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بزرگی که رای صایب تو
کارهای عمل به سامان کرد
کار کرد هنر کفایت تو
بر کفاة زمانه تاوان کرد
هر چه تاریک دید روشن ساخت
[...]
ای عمیدی که باز غزنین را
سیرت و صورتت چو بستان کرد
باز عکس جمال گلفامت
حجرهٔ دیده را گلستان کرد
باز نطق زبان در بارت
[...]
به خدایی که کوه و دریا را
خازن در و لعل رخشان کرد
که من از درد فرقت لب تو
آن کشید م که شرح نتوان کرد
به خدایی که ید قدرت او
گردش چرخ را به فرمان کرد
که چنانم ز آرزومندی
که به صد نامه شرح نتوان کرد
خویشتن رفت و روی پنهان کرد
با چنان حربه حرب نتوان کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.