گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
۹
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۵ - قصه زنگی با پهلوان گرشاسب

 

که تا من برم نامه نزدش دلیر

یکی دشنه زهر خورده به زیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۶ - پاسخ دادن بهو مهراج را

 

توان گفت بد با زبونان دلیر

زبان چیره گردد چو شد دست چیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۶ - پاسخ دادن بهو مهراج را

 

دو زیشان در آرند پیلی به زیر

کشند و خورند و نگردند سیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۸ - خبر یافتن پسر بهو از کار پدر

 

چنان تیر بارید هر گرد گیر

که هر ماهیی ترکشی شد ز تیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۲ - دیگر پرسش گرشاسب از برهمن

 

دگر رهش پرسید گرد دلیر

که ای از خرد بر هوا گشته چیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۲ - دیگر پرسش گرشاسب از برهمن

 

گهی نوبهار آید و گاه تیر

جوانست گیتی گهی گاه پیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۸ - گشتن گرشاسب با مهراج گرد هند

 

ز دام و دد و بوی نخچیر گیر

گریزان بود بر سه پرتاب تیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند

 

همه چون بر انگشت بفسرده شیر

وزو شاخها چون سرافکنده پیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۲ - شگفتی جزیره هر دو زور و خوشی هوا و زمین

 

کمان آزفنداک شد ژاله تیر

گل غنچه ترگ و زره آبگیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۲ - شگفتی جزیره هر دو زور و خوشی هوا و زمین

 

هزاران اگر نوبهاران و تیر

برآید نه بیمار گردد نه پیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۳ - شگفتی دیگر جزیره

 

اگر چه کسی سالخوردست و پیر

بسان جوان موی دارد چو قیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۶ - به کشتی نشستن

 

یکی را دُم ماهی و چنگ شیر

دهان از بَرِ سینه و چشم زیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۸ - آمدن گرشاسب به جزیره هدکیر

 

که هست این پرستشگهی دلپذیر

بتی در وی از سنگ همرنگ قیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۰ - جنگ گرشاسب با اژدها و شگفتی ماهی وال

 

دلاور چه گردست از اینسان دلیر

که بر هر که رزم آورد هست چیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۱ - شگفتی جزیره ای که استرنگ داشت

 

نخستی ز سختی تنش خشت و تیر

فکندند از آن چند هر گرد گیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۲ - شگفتی جزیره ای که مردم سربینی بریده داشت

 

همه مردمش پاک برنا و پیر

به دیده چو خون و به چهره چو قیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۳ - شگفتی جزیره درخت واق واق

 

سواری برون شد شتابان چو تیر

کز ایشان یکی را کند دستگیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۳ - شگفتی جزیره درخت واق واق

 

پس از یک زمان زآن که ابری چو قیر

درآمد بزد خیمه در آبگیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۴ - شگفتی جزیره قالون و جنگ گرشاسب با سگسار

 

جدا هر یک اسپی چو ارغنده شیر

به خم کمند اندر آرند زیر

۱ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۴ - شگفتی جزیره قالون و جنگ گرشاسب با سگسار

 

از ایرانیان کس نبد دیده چیر

چُنان دیو چهران گرد دلیر

۱ بیت
اسدی توسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۹
 
تعداد کل نتایج: ۱۷۸