گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱ - آغاز

 

نبد چیز از آغاز‌، او بود و بس

نمانَد همیدون جز او هیچ کس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹ - در سبب گفتن قصه گوید

 

جهان جاودانه نماند به کس

بهین چیز ازو نیک نام است و بس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۱ - در مردانگی گرشاسب گوید

 

ز رادان همی شاه ماندست و بس

خریدار از او بهترم نیست کس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

زنان را ز هر خوبی و دسترس

فزونتر هنر پارساییست بس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

تو ویژه دو کس را ببخشای و بس

مدان خوار و بیچاره تر زین دو کس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

به گیتی ندانم پناه تو کس

همه دشمنندت ، منم دوست بس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را

 

که جز کام تو تا زیم زین سپس

نجویم، نه رازت بگویم به کس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۵ - پند دادن اثرط گرشاسب را

 

زیانش مخواه از پی سود کس

به کارش درون راستی جوی و بس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو

 

دل و گرز و بازو مرا یار بس

نخواهم جز ایزد نگهدار کس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو

 

به مهراج گفت از سپاه تو کس

میار از سر کُه تومی و بس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو

 

فرستاد نزد سپهدار کس

که آمد شب از جنگ و پیکار بس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۱ - پیغام بهو به نزدیک گرشاسب

 

همه مر ترا باشد از چیز و کس

مرا نام شاهنشهی بهره بس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۲ - دیگر پرسش گرشاسب از برهمن

 

همه کار من با خدایست و بس

نه از من کسی رنجه ، نی من ز کس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۲ - دیگر پرسش گرشاسب از برهمن

 

چو هستیش دیدی یکی دان و بس

دویی دور دار و دو مشنو ز کس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۴ - نکوهش مذهب دهریان

 

گروهی به ایزدنگویند کس

که تا مر جهان را شناسند بس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۵ - در مذهب فلاسفه گوید

 

همه دانشی با خدایست و بس

نداند نهانش جزو هیچکس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۷ - پرسش های دیگر و پاسخ برهمن

 

به جان از بدی ایمن آنست و بس

که نیکی کند بد نخواهد به کس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۵ - صفت جزیره اسکونه

 

نبد یارگرشان درین کار کس

زن و شوی بودند هم یار و بس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۳ - صفت حلالزاده و حرامزاده و دیگر شگفتی ها

 

از آن تیغ مهراج بودی و بس

ندادی از آن تیغ هرگز به کس

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۷ - در صفت سفر

 

چو خواهی که چیزی ندزددت کس

جهان را همه دزد پندار و بس

اسدی توسی
 
 
۱
۲
۳