اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲ - در نعت نبی علیه السلام
ثنا باد بر جان پیغمبرش
محّمد فرستاده و بهترش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید
ز هر افسری برتر ست افسرش
ز هر گوهری پاکتر گوهرش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید
ز بالای تابنده ماه افسرش
ز پهنای گیتی فزون کشورش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳ - تزویج دختر شاه زابل با جمشید
شه آن راز نگشاد بر دخترش
همی بود تا دختر آمد بَرش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را
فرستاد ازین هرچه بُد در خورش
یکی بار هر هفته رفتی برش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل
درفشی ز شیر سیه پیکرش
همایی ز یاقوت و زر از برش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۰ - ترسانیدن گرشاسب از جادوی
بدین خانه هر گه که ساید برش
ز بالای دیوار باشد سرش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۲ - خبر فرستادن کرشاسب پیش پدر
چو باران درم ریختند از برش
گرفتند در مشک سارا سرش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۷ - جنگ گرشاسب با ببر ژیان
یکی گرز زد پهلوان بر سرش
که زیر زمین برد نیمی برش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
مگر سر بدین چاره از چنبرش
کنم دور و در چنبر آرم سرش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو
نپیچم عنان زو نه از لشکرش
مگر بر سنان پیشت آرم سرش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۴ - رزم چهارم گرشاسب با هندوان
زده پیل پیکر درفش از برش
ز یاقوت تخت از گهر افسرش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۳ - شگفتی جزیره درخت واق واق
جزیری به پهنای کشور سرش
همه بیشه واق واق از برش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۳ - صفت حلالزاده و حرامزاده و دیگر شگفتی ها
کُهی دید دیگر به مه بر سرش
یکی کان آهن شگفت از برش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۴ - بازگشت گرشاسب و صفت خواسته
هرآن زر که از باژ در کشورش
رسیدی ز هر نامداری برش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام
یکی مرغ بر شاخسار از برش
که بودی گه بزم رامشگرش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۹ - آمدن دختر قیصر به دیدار گرشاسب
نهفته به زربفت رومی برش
ز یاقوت و دُر افسری بر سرش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۱ - وصف بیابان و رزم گرشاسب با زنگی
یکی هودج از ماه زرین سرش
زده کله زربفت از برش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۳ - جنگ نوشیار با انبارسی
برآورد زهرآبگون خنجرش
به زخمی ز تن ماند تنها سرش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۵ - نامه ی اثرط به گرشاسب
به زخم خدنگ دو پیکان سرش
فرو دوخت با حلق و یال و برش