گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷۵

 

در بحر صفا گداختم همچو نمک

نه کفر و نه ایمان نه یقین ماند و نه شک

اندر دل من ستاره‌ای شد پیدا

گم گشت در آن ستاره هر هفت فلک

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷ - خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک

 

خواجگان و شهرها را یَک‌به‌یَک

باز گفت از جای و از نان و نمک

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان

 

هر که را در جان خدا بنهد محک

هر یقین را باز داند او ز شک

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را

 

می‌کُشد استارگان را یک به یک

تا که نفروزد چراغی از فلک

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۷ - مکر کردن مریدان کی خلوت را بشکن

 

با تو ما را خاک بهتر از فلک

ای سماک از تو منور تا سمک

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود

 

هم زمین و بحر و هم مهر و فلک

زنده از وی همچو کز دریا سمک

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۵ - تملق کردن دیوانه جالینوس را و ترسیدن جالینوس

 

چون دو کس بر هم زند بی‌هیچ شک

در میانشان هست قدر مشترک

مولانا
 
 
۱
۲
۳