گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۰۱

 

تا کاسهٔ دوغ خویش باشد پیشم

والله که به انگبین کس نندیشم

ور بی‌برگی به مرگ مالد گوشم

آزادی را به بندگی نفروشم

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصب

 

چون یکی بشکست، هر دو شد ز چشم

مَرد، اَحوَل گردد از مَیلان و خشم

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۱ - تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش

 

شیر می‌گفت از سر تیزی و خشم

کز ره گوشم عدو بر بست چشم

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۵ - جواب گفتن شیر خرگوش را و روان شدن با او

 

چیست مستی بند چشم از دید چشم

تا نماید سنگ، گوهر پشم، یشم

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش

 

چون بگویم، چونی ای مِحنت‌ کشم؟

او بخواهد گفت نیکم یا خوشم

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز

 

تا یکی مو باشد از تو پیش چشم

در خیالت گوهری باشد چو یشم

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶ - حکایت مشورت کردن خدای تعالی در ایجاد خلق

 

همچو موری اندرین خرمن خوشم

تا فزون از خویش باری می‌کشم

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۳ - تمامی قصهٔ زنده شدن استخوانها به دعای عیسی علیه السلام

 

گر ضریری لمترست و تیز خشم

گوشت‌پاره‌ش دان چو او را نیست چشم

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۷ - شکایت کردن اهل زندان پیش وکیل قاضی از دست آن مفلس

 

کاندرین زندان دنیا من خوشم

تا که دشمن‌زادگان را می‌کشم

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس

 

آنچ او خواهد رساند آن به چشم

از جمال و از کمال و از کرشم

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامت‌کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت

 

گفت: آن‌کس را بِکُش ای مُحْتَشَم

گفت: پس هر روز مَردی را کُشَم

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۴ - انکار فلسفی بر قرائت ان اصبح ماکم غورا

 

تا نباشد برق دل و ابر دو چشم

کی نشیند آتش تهدید و خشم

مولانا
 
 
۱
۲
۳