مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۳ - مژده بردن خرگوش سوی نخچیران کی شیر در چاه فتاد
دست میزد چون رهید از دست مرگ
سبز و رقصان در هوا چون شاخ و برگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۹ - سوال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه
هست بیرون قطرهٔ خرد و بزرگ
در صدف آن در خردست و سترگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۶ - تفسیر ما شاء الله کان
در خزان آن صد هزاران شاخ و برگ
از هزیمت رفته در دریای مرگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۹ - قصهٔ سوال کردن عایشه رضی الله عنها از مصطفی صلیالله علیه و سلم کی امروز باران بارید چون تو سوی گورستان رفتی جامههای تو چون تر نیست
در زمستانشان اگر چه داد مرگ
زندهشان کرد از بهار و داد برگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۴ - صبر فرمودن اعرابی زن خود را و فضیلت صبر و فقر بیان کردن با زن
جفت در یک خرد وان دیگر بزرگ
جفت شیر بیشه دیدی هیچ گرگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۶ - سپردن عرب هدیه را یعنی سبو را به غلامان خلیفه
زین همه انواع دانش روز مرگ
دانش فقرست ساز راه و برگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۵ - ادب کردن شیر گرگ را کی در قسمت بیادبی کرده بود
از کجا آموختی این ای بزرگ
گفت ای شاه جهان از حال گرگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷۱ - بیان آنک فتح طلبیدن مصطفی صلی الله علیه و سلم مکه را و غیر مکه را جهت دوستی ملک دنیا نبود چون فرموده است الدنیا جیفة بلک بامر بود
شیر دنیا جوید اشکاری و برگ
شیر مولی جوید آزادی و مرگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود
مینماید پیش چشمت کُه بزرگ
هست اندیشه چو موش و کوه گرگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۰ - کشیدن موش مهار شتر را و معجب شدن موش در خود
تا بیامد بر لب جوی بزرگ
کاندرو گشتی زبونْ پیلِ سِتُرگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۰ - جستن آن درخت کی هر که میوهٔ آن درخت خورد نمیرد
میستودندش به تسخر کای بزرگ
در فلان اقلیمِ بس هول و سترگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱ - باقی قصهٔ اهل سبا
وا نگشتند آن گروه از گرد گرگ
گرگ محنت بعد گرد آمد سترگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶ - رفتن خواجه و قومش به سوی ده
معدن دنبه نباشد دام گرگ
کی شناسد معدن آن گرگ سترگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸ - رسیدن خواجه و قومش به ده و نادیده و ناشناخته آوردن روستایی ایشان را
در کفش تیر و کمان از بهر گرگ
تا زند گر آید آن گرگ سترگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۰ - صفت خرمی شهر اهل سبا و ناشکری ایشان
گشته آمن شهر و ده از دزد و گرگ
بُز نترسیدی هم از گرگ سترگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۸ - قصهٔ فریاد رسیدن رسول علیه السلام کاروان عرب را کی از تشنگی و بیآبی در مانده بودند و دل بر مرگ نهاده شتران و خلق زبان برون انداخته
دید آنجا کاروانی بس بزرگ
بر تف ریگ و ره صعب و سترگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۴ - وجه عبرت گرفتن ازین حکایت و یقین دانستن کی ان مع العسر یسرا
کان بلا دفع بلاهای بزرگ
و آن زیان منع زیانهای سترگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۶ - جواب حمزه مر خلق را
روی زشت تست نه رخسار مرگ
جان تو همچون درخت و مرگ برگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۲ - جذب معشوق عاشق را من حیث لا یعمله العاشق و لا یرجوه و لا یخطر بباله و لا یظهر من ذلک الجذب اثر فی العاشق الا الخوف الممزوج بالیاس مع دوام الطلب
هر که دید او نباشد دفع مرگ
دوست نبود که نه میوهستش نه برگ