گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۲

 

بانگی عجب از آسمان در می‌رسد هر ساعتی

می‌نشنود آن بانگ را الا که صاحب حالتی

ای سر فروبرده چو خر زین آب و سبزه بس مچر

یک لحظه‌ای بالا نگر تا بوک بینی آیتی

ساقی در این آخر‌زمان بگشاد خم آسمان

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۳

 

ای تو ملول از کار من من تشنه‌تر هر ساعتی

آخر چه کم گردد ز تو کز تو برآید حاجتی

بر تو زیانی کی شود از تو عدم گر شیء شود

معدوم یابد خلعتی گیرد ز هستی رایتی

یا مستحق مرحمت یابد مقام و مرتبت

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۸

 

ای داده جان را لطف تو خوشتر ز مستی حالتی

خوشتر ز مستی ابد بی‌باده و بی‌آلتی

یک ساعتی تشریف ده جان را چنان تلطیف ده

آن ساعتی پاک از کی و تا کی عجایب ساعتی

شاهنشه یغماییی کز دولت یغمای تو

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۷

 

کعبه طواف می‌کند بر سر کوی یک بتی

این چه بتی است ای خدا این چه بلا و آفتی

ماه درست پیش او قرص شکسته بسته‌ای

بر شکرش نبات‌ها چون مگسی است زحمتی

جمله ملوک راه دین جمله ملایک امین

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۶

 

هین که خروس بانگ زد وقت صبوح یافتی

شرح نمی‌کنم که بس عاقل را اشارتی

فهم کنی تو خود که تو زیرک و پاک خاطری

باده بیار و دل ببر زود بکن تجارتی

نای بنه دهان همی‌آرد صبح ناله‌ای

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۷

 

سرکه هفت ساله را از لب او حلاوتی

خاربنان خشک را از گل او طراوتی

جان و دل فسرده را از نظرش گشایشی

سنگ سیاه مرده را از گذرش سعادتی

از گذری که او کند گردد سرد دوزخی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۸

 

هر چند شیر بیشه و خورشیدطلعتی

بر گرد حوض گردی و در حوض درفتی

اسپت بیاورند که چالاک فارسی

شربت بیاورند که مخمور شربتی

بی خواب و بی‌قراری شب‌های تا به روز

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۹

 

رویش ندیده پس مکنیدم ملامتی

نادیده حکم کردن باشد غرامتی

پروانه چون نسوزد چون شمع او بود

چون خم نیاورم ز چنان سروقامتی

آن مه اگر برآید در روز رستخیز

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهاردهم

 

ای ز در رحمتت هر نفسی نعمتی

زان همه رحمت، فرست جانب ما رحمتی

ای به خرابات تو، جام مراعات تو

داده بهر ذرهٔ نوع دگر عشرتی

هر نفسی روح نو، بنهد در مردهٔ

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس

 

این رها کن عشق‌های صورتی

نیست بر صورت نه بر روی ستی

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴