بانگی عجب از آسمان در میرسد هر ساعتی
مینشنود آن بانگ را الا که صاحب حالتی
ای سر فروبرده چو خر زین آب و سبزه بس مچر
یک لحظهای بالا نگر تا بوک بینی آیتی
ساقی در این آخرزمان بگشاد خم آسمان
از روح او را لشکری وز راح او را رایتی
کو شیرمردی در جهان تا شیرگیر او شود
شاه و فتی باید شدن تا باده نوشی یا فتی
بیچاره گوش مشترک کاو نشنود بانگ فلک
بیچاره جان بیمزه کز حق ندارد راحتی
آخر چه باشد گر شبی از جان برآری یاربی
بیرون جهی از گور تن و اندر روی در ساحتی
از پا گشایی ریسمان تا برپری بر آسمان
چون آسمان ایمن شوی از هر شکست و آفتی
از جان برآری یک سری ایمن ز شمشیر اجل
باغی درآیی کاندر او نبود خزان را غارتی
خامش کنم خامش کنم تا عشق گوید شرح خود
شرحی خوشی جانپروری کان را نباشد غایتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به اهمیت حال معنوی و توجه به نشانههای الهی اشاره دارد. شاعر از شنیدن بانگی روحانی سخن میگوید که تنها کسانی که در حالتی خاص قرار دارند، میتوانند آن را بشنوند. او تاکید میکند که انسان نباید در دنیای مادی غرق شود و باید نگاهی بالاتر به آسمان و نشانههای خداوند داشته باشد. در ادامه، از بیعملی و خاموشی انسانها در برابر دعوتهای الهی انتقاد میکند و دعوت میکند که از زندگی مادی و محدود خارج شوند تا به باغی از راحتی و آرامش برسند. شعر به عشق و اهمیت آن نیز اشاره میکند و بر این نکته تاکید دارد که عشق دنیای بیپایانی دارد و میتواند جان انسان را زنده کند.
هوش مصنوعی: هر لحظه صدای عجیبی از آسمان به گوش میرسد، اما تنها کسانی که حال خاصی دارند، این صدا را میشنوند.
هوش مصنوعی: ای کس که سر خود را پایین انداختهای و مانند الاغ در میان آب و چمن غرق شدهای، یک لحظه سر خود را بالا بیاور و نگاه کن تا ببینی نشانهای از زیبایی و عظمت وجود دارد.
هوش مصنوعی: در این دوران آخر، ساقی به مانند کسی که درب آسمان را باز کرده است، موجب رهایی روح میشود و از وجود او لشکری به وجود میآید و از راه او، پرچمی بر افراشته میشود.
هوش مصنوعی: در دنیا باید کسی باشد که مانند شیر دل باشد و با قدرت و شجاعتش بتواند پادشاهی را به دست آورد. همچنین برای نوشیدن شراب و لذّت بردن از زندگی، باید جوانی دلیر و شجاع بود.
هوش مصنوعی: آن کسی که گوشش نمیشنود صداهای آسمان، واقعاً بیچاره است و آن روح بیمزهای که از شناسایی حقیقت ناتوان است، آرامش ندارد.
هوش مصنوعی: نهایت چه خواهد شد اگر شبی از جان رها شوی، و از گور جسم خود خارج گردی و در محلی درخشان و وسیع قدم بگذاری؟
هوش مصنوعی: وقتی از محدودیتها رها شوی و به اوج برسی، همچون آسمان از هر آسیبی در امان خواهی بود.
هوش مصنوعی: برای فرار از مرگ، جان خود را فدای او کن و به بهشتی وارد شو که در آنجا هیچگونه نقصان و زوالی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بگذار سکوت کنم تا عشق، داستان خود را بگوید. داستانی زیبا و زندگیبخش که هیچ انتهایی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای تو ملول از کار من من تشنه تر هر ساعتی
آخر چه کم گردد ز تو کز تو برآید حاجتی
بر تو زیانی کی شود از تو عدم گر شیء شود
معدوم یابد خلعتی گیرد ز هستی رایتی
یا مستحق مرحمت یابد مقام و مرتبت
[...]
دولت ز در باز آمدی ما را پس از بیدولتی
گر رخ نمودی ترک ما «بعداللتیا واللتی»
میزیبد او را سلطنت، زیرا که پیش درگهش
هر شب خروش عاشقان باشد چو کوس نوبتی
از سرکشی او چون علم در جنگ با ما روز و شب
[...]
هذا الربیع اذاتی
یا شیخ قل حتی متی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.