گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۳

 

جان و سر تو که بگو بی‌نفاق

در کرم و حسن چرایی تو طاق

روی چو خورشید تو بخشش کند

روز وصالی که ندارد فراق

دل ز همه برکنم از بهر تو

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۵

 

آن تاق که نیست جفتش اندر آفاق

با بنده بباخت تاق و جفتی به وفاق

پس گفت مرا که تاق خواهی یا جفت

گفتم به تو جفت و از همه عالم تاق

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۶

 

آنکس که ترا بدید ای خوب اخلاق

در حال دهد کون و مکان را سه طلاق

مه را چه طراوت و زحل را چه محل

با طلعت آفتاب اندر افاق

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز

 

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۴ - وداع کردن طوطی خواجه را و پریدن

 

یک دو پندش داد طوطی بی‌نفاق

بعد از آن گفتش سلام الفراق

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۴ - انکار فلسفی بر قرائت ان اصبح ماکم غورا

 

تو شدی بیهوش و افتادی به طاق

بی‌خبر گفت اینت سالوس و نفاق

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۶ - عتاب کردن حق تعالی موسی را علیه السلام از بهر آن شبان

 

تا توانی پا مَنِه اندر فَراق

اَبْغَضُ الْاَشْیاء عِندي الطَّلاق

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۷ - قصهٔ منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان

 

این چنین کژ بازیی در جفت و طاق

با نبی می‌باختند اهل نفاق

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۱ - کرامات آن درویش کی در کشتی متهمش کردند

 

تا که را باشد خسارت زین فراق‌‌؟!

من خوشم جفت حق و با خلق طاق

مولانا
 
 
۱
۲
۳